شیرینی درد به انتقامشه
#شیرینی درد به انتقامشه
پارت 3۱
خونی که روی دستم بود رو شستم
حسی که الان داشتم غیر قابل توصیف بود من انتقام گرفته بودم ولی نه کامل باید تمام ثروتش و هرچیزی که براش باارزش بود اونهام باید از بین میرفتن
با خستگی لباس هام رو عوض کردم
میدونستم اگه امروز خبردار بشن هم رو جمع میکنند
با صدای گوشیم مطمئن شدم
بعد چند دقیقه رسیدم
هم شوکه شده بودن و ناراحت بودن
به سمتی یکی رفتم و جوری رفتار کردم انگار خبر ندارم
× اینجا چخبره؟
÷ رئیس بزرگ مرده
× واقعاااا ( با تعجب )
پسرک نقش کسی رو بازی میکرد که انگار خبری از این نقطه شروع طوفانی که قراره همچیز رو نابود کنه نداره
ویو ا.ت
همه چشم ها به دخترکی جلب شدن که حالا واقعا شکسته شده بود
اون تنها فرد باقی مانده خانوادهاش رو از دست داده بود نه به مرگ طبیعی به وحشتناکترین نوع ممکن
خودم رو اماده کرده بودم ولی با دیدن جنازه پدرم نتونستم
من من نمیتونم نمیتونم تحمل کنم پدرم به این شکل مرده بود و من حتی نمیدونستم کی این کار رو کرده
اگه پیداش کنم میکشمش نابودش میکنم
به سمت بادیگارهام برگذشتم تا سخنرانی کنم و از همشون بخاطر اومدن تشکر کنم
مراسم خاکسپاری پدرم خیلی برام سخت بود که سخنرانی کنم ولی چاره دیگه نداشتم
+ من کیم ا.ت از همتون ممنونم که امروز به مراسم خاکسپاری پدرم اومدین دعا میکنم جای اون در بهشت باشه و از همتون خواهش میکنم برای ارامش روح پدرم دعا کنید ( با صدای بلند )
ویو کوک
با تنفری که ازش داشتم شروع به دعوا کردن برای ارامش روحش شدم
از امروز نقشه واقعی شروع میشه...
پایان
امیدوارم خوشتون اومده باشه و لطفا ازم حمایت کنید
پارت 3۱
خونی که روی دستم بود رو شستم
حسی که الان داشتم غیر قابل توصیف بود من انتقام گرفته بودم ولی نه کامل باید تمام ثروتش و هرچیزی که براش باارزش بود اونهام باید از بین میرفتن
با خستگی لباس هام رو عوض کردم
میدونستم اگه امروز خبردار بشن هم رو جمع میکنند
با صدای گوشیم مطمئن شدم
بعد چند دقیقه رسیدم
هم شوکه شده بودن و ناراحت بودن
به سمتی یکی رفتم و جوری رفتار کردم انگار خبر ندارم
× اینجا چخبره؟
÷ رئیس بزرگ مرده
× واقعاااا ( با تعجب )
پسرک نقش کسی رو بازی میکرد که انگار خبری از این نقطه شروع طوفانی که قراره همچیز رو نابود کنه نداره
ویو ا.ت
همه چشم ها به دخترکی جلب شدن که حالا واقعا شکسته شده بود
اون تنها فرد باقی مانده خانوادهاش رو از دست داده بود نه به مرگ طبیعی به وحشتناکترین نوع ممکن
خودم رو اماده کرده بودم ولی با دیدن جنازه پدرم نتونستم
من من نمیتونم نمیتونم تحمل کنم پدرم به این شکل مرده بود و من حتی نمیدونستم کی این کار رو کرده
اگه پیداش کنم میکشمش نابودش میکنم
به سمت بادیگارهام برگذشتم تا سخنرانی کنم و از همشون بخاطر اومدن تشکر کنم
مراسم خاکسپاری پدرم خیلی برام سخت بود که سخنرانی کنم ولی چاره دیگه نداشتم
+ من کیم ا.ت از همتون ممنونم که امروز به مراسم خاکسپاری پدرم اومدین دعا میکنم جای اون در بهشت باشه و از همتون خواهش میکنم برای ارامش روح پدرم دعا کنید ( با صدای بلند )
ویو کوک
با تنفری که ازش داشتم شروع به دعوا کردن برای ارامش روحش شدم
از امروز نقشه واقعی شروع میشه...
پایان
امیدوارم خوشتون اومده باشه و لطفا ازم حمایت کنید
۱۰.۷k
۱۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.