🌑🍷وقتی مافیا بود..🍷🌑 part :۴۲

؛اومدین عروسیمون شیرینشم میخورین 😂
_خب خب من میز رزرو کردم. ستوران بریم دیگه دیر شد از پروازم عقب میمونیم
+اوکی
رفتن سوای ماشین شدن ا.ت و کوک توی ماشین کوک لیا و ته توی ماشین ته
ویو.راوی توی ماشین کوک:
+با هوا پیما میریم
_اره اما نزدیک به کانادا شدیم پیاده میشیم با ماشین دور میزنیم بعدش با ماشینمون میریم کانادا
+ماشین میگیری
_اره گفتم یه ماشین بگیرن
_خب ایناهم ازدواج کردن
+اوم اصلا باورم نمیشه لیا ازدواج کرد
_هوم منم باورم نمیشه ته ازدواج کرد
بعد از نیم ساعت رسیدن رستوران
+ا.ت لباس عروس انتخاب کردی
/نه گفتم باهم انتخاب کنیم
_؛از الان 😳
+خب عزیزم انتخاب لباس عروس یک ماه طول می‌کشه
_یا خدا ،ته خدا بهت رحم کنه
؛خدا به توعم رحم کنه هرروز۴تایی میریم واسه خرید 😂
_🥲
/غر نزنید ببینم از خداتونم باشه
+آره والا
_خانما ا.ت تازه عمل ...
+اشکال ندارع لیا میای خونه ی ما میشینیم سایت های خارجی رو میگردیم ته و کوک هم تالار هارو آنلاین نگاه میکنن ببینن کدوم تالار از همه بهتره به منم فشار نمیاد
/خیلیییییممم عالیییی 😂
_؛🥲
+خب بخورین سرد شد
/آره
؛زود بخورین به پرواز برسیم
/اوک
.....
حمایتتتتتتت🌑