پارت ۸ : میا چرا اینطوری شدی
+دوستان از اون روز به بعد میا روحیه سرد و خشکی پیدا میکنه
شمشیر زنی میا فوقالعاده بود
و گوجو هم دیگه تکنیکی نبود که یاد میا نداده باشه
+ خب برمی گردیم سر داستان
قیافه میا دقیقا عین عکس بالا شده بود
@ صبح بخیر میا عزیز____
× اه بسه .. صبح تو هم بخیر سنسه
من میرم تمرین
خداحافظ
○ چی شده ساتورو ؟
@ هیچی
@ من میرم سالن ورزش پیش میا امروز ازم خواست تا باهاش تمرین کنم
○ اتفاقا به منم گفته بود الان بیام باهاش سالن تمرین
@ فکر کنم از هردو ما خواسته بهش آموزش
بدیم
× اه بلاخره اومدین خیلی طولش دادی سنسه
@ میتونی منو دایی صدا کنی
× نه همین طوری راحتم
@ اوکی
برش زمانی ***بعد از تمرین
@ خب میا الان دیگه آماده ای بفرستمت
ماموریت ولی وارد عمل نشو
فقط برو اطلاعات جمع کن
× اوکی میشه تنهایی برم
@ نه.. مگومی رو باهات میفرستم
× نفرين درجه چنده؟
@ اطلاعی ندارم .. برای همین شما
رو دارم میفرستم برید برای
بازدید
برش زمانی **خونه متروکه
محل وجود نفرين
& خب من میرم طبقه بالا رو برسی کنم
میا .. سان تو هم طبقه پایین رو برسی کنم
باشه؟
× اوکی
یه دفعه یه نفرين از زیر پاهام اومد بیرون محکم پرت شدم سمت دیوار
و سرم خون اومد
نفرين با یه لحجه حال بهم زن گفت : من .. تو ... رو ..میکشم
× مگومی .سان حالش خوب نبود
منم خیلی عصبانی بودم
تو حال خودم نبودم
از جام بلند شدم و مثل دیوونه ها میخندیدم
یه شیشه مشروب از جیبم در آوردم و مثل دیوونه ها میخوردم
نفهمیدم چی شد تو یه لحظه هزار تیکش کردم
× مگومی سان ترسیده بود
& میا سان ... حالتون خوبه ؟
×من با یه قیافه ترسناک و یه خنده شیطانی گفتم : تا حالااااااا انقدر خوب نبومممممممممممممممممممممممممممم
& میا سان لطفا تمومش کنید
× چرا من که داره بهش خوش میگذره
& سرتون داره خون میاد .. خیلی هم داره خون میاد
× اشکال نداره .... من که خوبم مگومییییییی
× نفرين دیگه ای تو ساختمون نیست
پاشو بریم
@ اومدی_______ مگه بهت نگفتم درگیر نشو
چرا انقدر بوی مشروب میدی ؟
× ولم کن سنسه الان حوصله اینو ندارن به تو توضیح بدم چرا مشروب خوردم
@ میا صبر کن .... میا با تو ام
& گوجو سنسه این دختر خیلی قویه
ولی خیلی مشروب می خوره
× من دارم میرم حموم حوصله حرف زدن ندارم
@ میا چرا اینطوری شدی ؟؟ یعنی تقصیر منه؟
چطور بود ؟؟؟؟😁😁😁😁
شمشیر زنی میا فوقالعاده بود
و گوجو هم دیگه تکنیکی نبود که یاد میا نداده باشه
+ خب برمی گردیم سر داستان
قیافه میا دقیقا عین عکس بالا شده بود
@ صبح بخیر میا عزیز____
× اه بسه .. صبح تو هم بخیر سنسه
من میرم تمرین
خداحافظ
○ چی شده ساتورو ؟
@ هیچی
@ من میرم سالن ورزش پیش میا امروز ازم خواست تا باهاش تمرین کنم
○ اتفاقا به منم گفته بود الان بیام باهاش سالن تمرین
@ فکر کنم از هردو ما خواسته بهش آموزش
بدیم
× اه بلاخره اومدین خیلی طولش دادی سنسه
@ میتونی منو دایی صدا کنی
× نه همین طوری راحتم
@ اوکی
برش زمانی ***بعد از تمرین
@ خب میا الان دیگه آماده ای بفرستمت
ماموریت ولی وارد عمل نشو
فقط برو اطلاعات جمع کن
× اوکی میشه تنهایی برم
@ نه.. مگومی رو باهات میفرستم
× نفرين درجه چنده؟
@ اطلاعی ندارم .. برای همین شما
رو دارم میفرستم برید برای
بازدید
برش زمانی **خونه متروکه
محل وجود نفرين
& خب من میرم طبقه بالا رو برسی کنم
میا .. سان تو هم طبقه پایین رو برسی کنم
باشه؟
× اوکی
یه دفعه یه نفرين از زیر پاهام اومد بیرون محکم پرت شدم سمت دیوار
و سرم خون اومد
نفرين با یه لحجه حال بهم زن گفت : من .. تو ... رو ..میکشم
× مگومی .سان حالش خوب نبود
منم خیلی عصبانی بودم
تو حال خودم نبودم
از جام بلند شدم و مثل دیوونه ها میخندیدم
یه شیشه مشروب از جیبم در آوردم و مثل دیوونه ها میخوردم
نفهمیدم چی شد تو یه لحظه هزار تیکش کردم
× مگومی سان ترسیده بود
& میا سان ... حالتون خوبه ؟
×من با یه قیافه ترسناک و یه خنده شیطانی گفتم : تا حالااااااا انقدر خوب نبومممممممممممممممممممممممممممم
& میا سان لطفا تمومش کنید
× چرا من که داره بهش خوش میگذره
& سرتون داره خون میاد .. خیلی هم داره خون میاد
× اشکال نداره .... من که خوبم مگومییییییی
× نفرين دیگه ای تو ساختمون نیست
پاشو بریم
@ اومدی_______ مگه بهت نگفتم درگیر نشو
چرا انقدر بوی مشروب میدی ؟
× ولم کن سنسه الان حوصله اینو ندارن به تو توضیح بدم چرا مشروب خوردم
@ میا صبر کن .... میا با تو ام
& گوجو سنسه این دختر خیلی قویه
ولی خیلی مشروب می خوره
× من دارم میرم حموم حوصله حرف زدن ندارم
@ میا چرا اینطوری شدی ؟؟ یعنی تقصیر منه؟
چطور بود ؟؟؟؟😁😁😁😁
۲.۴k
۲۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.