trust me Continue Part. 30
لبخندی زدمو اشکی از گوشه چشم ریخت پایین
یونگی: تو هم نمی تونی فراموش کنی؟
سرم برگردنوندم دیدم یونگی کنار درخت نشسته
یونگی: منم نمی تونم فراموشش کنم
+ کی؟
یونگی: هوسوک
+ باها......
نزاشت حرفمو بزنم
یونگی: بهش اعتراف کردم اونم بهم حس داشت با هم بودیم عاشق هم بودیم اما اخر عشقمون این شد ترک کردنم
بعد حرف یونگی هیچ حرفی بینمون زده نشد
یونگی: کارمون داشتی؟
+ اره بریم تو
بلند شدمو جلو تر رفتم سمت در عمارت
سمت اتاق کار رفتم
همه بودن جین .نامجون .شیون. کوک.لیا .ته
نشستم روی صندلی که پشت سرم یونگی امد و نشست
نامجون:چیزی شده؟
+ می خوام یک کاری بکنم کمکم می کنید؟
ته: چه کاری؟
( چند ماه بعد)
+ اههه لیا نفهم بازی در نیار دارم میگم نمیشه
لیا: چرا نمیشه خیلی هم خوب میشه
+ من نمی خوام خب
لیا: ولی من میخوام
شیون: چه مرگتونه
+ هیچی این بچه نمی فهمم نمی تونه از تفنگ استفاده کنه چون نه من اجازه میدم نه ته
شیون: خب راس میگه نمی تونی
لیا:اخه چرا
ته: چون مثل دفعه پیش به جای این که رقیب رو بزنی بارتو میزنی
لیا: تههههههههههههههههه من که گفتم اولش بلد نبودم
ته: الانم همینی
شیون: کوک کجاست؟
ته: تو اتاق داره با یونگی سر عملیات حرف میزنه
بمانید در خماری😞
دوستون دارم 💜
نظر و انرژی یادتون نره💔😞
تا پنجشنبه جمعه بعد بای بای💔
یونگی: تو هم نمی تونی فراموش کنی؟
سرم برگردنوندم دیدم یونگی کنار درخت نشسته
یونگی: منم نمی تونم فراموشش کنم
+ کی؟
یونگی: هوسوک
+ باها......
نزاشت حرفمو بزنم
یونگی: بهش اعتراف کردم اونم بهم حس داشت با هم بودیم عاشق هم بودیم اما اخر عشقمون این شد ترک کردنم
بعد حرف یونگی هیچ حرفی بینمون زده نشد
یونگی: کارمون داشتی؟
+ اره بریم تو
بلند شدمو جلو تر رفتم سمت در عمارت
سمت اتاق کار رفتم
همه بودن جین .نامجون .شیون. کوک.لیا .ته
نشستم روی صندلی که پشت سرم یونگی امد و نشست
نامجون:چیزی شده؟
+ می خوام یک کاری بکنم کمکم می کنید؟
ته: چه کاری؟
( چند ماه بعد)
+ اههه لیا نفهم بازی در نیار دارم میگم نمیشه
لیا: چرا نمیشه خیلی هم خوب میشه
+ من نمی خوام خب
لیا: ولی من میخوام
شیون: چه مرگتونه
+ هیچی این بچه نمی فهمم نمی تونه از تفنگ استفاده کنه چون نه من اجازه میدم نه ته
شیون: خب راس میگه نمی تونی
لیا:اخه چرا
ته: چون مثل دفعه پیش به جای این که رقیب رو بزنی بارتو میزنی
لیا: تههههههههههههههههه من که گفتم اولش بلد نبودم
ته: الانم همینی
شیون: کوک کجاست؟
ته: تو اتاق داره با یونگی سر عملیات حرف میزنه
بمانید در خماری😞
دوستون دارم 💜
نظر و انرژی یادتون نره💔😞
تا پنجشنبه جمعه بعد بای بای💔
۱۴.۳k
۲۳ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.