کمرمو گرفت منم دستمو انداختم دور گردنش

کمرمو گرفت منم دستمو انداختم دور گردنش
و شروع کرد به بوسیدنم واقعا خیلی دردم میگرفت
مزه ی خون رو توی دهنم احساس میکردم اما هنوز ول کن نبود همینطور داشتم......
چند مین بعد
همراهیش میکردم نفس کم اوردم
+اهوممم....ک...کو..ک بس..ه
از هم جدا شدیم
_لبات مزه ی ویسکی میده
+چون ویسکی خوردم
_اهوممم بخاطر همینه هنوز ازش سیر نشدم
+ببین لبم کبوده الان میرم خونه بهم بگن چرا لبت کبوده چی بگم؟
_هیچی بگو دوست پسرم گاز گرفته
+دیگه چییی
_هیچی
+لبم درد میکنه وحشییی
_تا تو باشی دیگه نیای بار
+میامم
_حالا ببین چیکارت کنم
+خب..من دیگه میرم خونه
_میری خونه بابات؟
+نه میرم تونه ی خودم
_صب کرن برسونمت
+نمی..
+رو حرفم حرف نزن..بیا جلو بشین
رفتم جلو نشستم
خدایا این چقدر زورگووعه به زور ازم لب میگیره بعدشم میگه برسونمت خونههه
_از کدوم ور؟
+چپ
همینطور رانندگی میکرد متوجه تتو های دستش شدم
+معنی تو های روی دستت چیه؟
_هعی ینوع علامت مافیای ای هستن
+راستی..تو واقعا مافیایی؟
_اهوممم
+اسلحه داری؟
_اره
+میشه ببینم
_دارم رانندگی میکنم توی کمرمه بردار
+نه ولش
_بردار
خم شدم از توی کمرش اسلحه اش رو برداشتم
+چقدر خوشگلههه

شرط ندارهههه

☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~
#فیک#فیکشن#بی_تی_اس#وانشات#کوک