پارت 30
داخل اتاقم بودم که صدای داد تهیونگ کل خونه رو تکون داد
قلبم اومد تو حلقم نکنه من کاری کردمه
آروم در و باز کردم و سرمو بردم بیرون دیدم آجوما دم دره
تهیونگ و دیدم وسط زمستون با یه تیشرت نازک دم دره اما معلوم بود از عصبانیت قرمز شده
خدایا خودت کمک کن کم کم داشتم از ترس سکته می کردم که تهیونگ گفت
تهیونگ:هیس حرف نباشه فقط بگو بیاد
به معنی واقعی کلمه روحم رفت
که آجوما از جلوی در کنار رفت و یه پسر از آشپزخونه رفت دم در
پس با من کاری نداشته؟ آروم برگشتم داخل اتاق و دستمو گذاشتم روی قلبم
بلوم: خدایا مرسی واقعا ممنون بلاخره داخل این همه بدبختی منو هم دیدی
پنج دقیقه گذشت که صدای بسته شدن در اومد
با دو از اتاق رفتم بیرون و رفتم سمت آجوما
بلوم: چی شده آجوما این چرا دیونه صداشو انداخته بود رو سرش این پسره کی بود
آجوما: دختر جون اول یه لیوان آب بده من
اصلا حواسم نبود آجوما حال و احوال خوبی نداره نشوندمش روی مبل و رفتم سمت آشپزخونه و یه لیوان آب قند واسش درست کردم و دادم دستش و روی مبل جلوییش نشستم
بلوم: آجوما نگفتی چی شده بود به خدا داخل اتاق سکته کردم فکر کردم من کاری کردم
آجوما: نگران نباش دختر جون اون حق داشت اینجوری کنه
بلوم: وا یعنی چی حق داشت خونه رو گذاشته بود روی سرش جات بودم یکی می خوابوندم زیر گوشش
آجوما: ع دختر این چه حرفیه دلت می خواد نفر بعدی تو باشی
بلوم: اصلا نگو که موهای تنم سیخ میشه
حالا پسره کی بود
آجوما: پسرم بود دخترم اسمش جیهوپه
...........
لایک و کامنت فراموش نشه 😊💜
قلبم اومد تو حلقم نکنه من کاری کردمه
آروم در و باز کردم و سرمو بردم بیرون دیدم آجوما دم دره
تهیونگ و دیدم وسط زمستون با یه تیشرت نازک دم دره اما معلوم بود از عصبانیت قرمز شده
خدایا خودت کمک کن کم کم داشتم از ترس سکته می کردم که تهیونگ گفت
تهیونگ:هیس حرف نباشه فقط بگو بیاد
به معنی واقعی کلمه روحم رفت
که آجوما از جلوی در کنار رفت و یه پسر از آشپزخونه رفت دم در
پس با من کاری نداشته؟ آروم برگشتم داخل اتاق و دستمو گذاشتم روی قلبم
بلوم: خدایا مرسی واقعا ممنون بلاخره داخل این همه بدبختی منو هم دیدی
پنج دقیقه گذشت که صدای بسته شدن در اومد
با دو از اتاق رفتم بیرون و رفتم سمت آجوما
بلوم: چی شده آجوما این چرا دیونه صداشو انداخته بود رو سرش این پسره کی بود
آجوما: دختر جون اول یه لیوان آب بده من
اصلا حواسم نبود آجوما حال و احوال خوبی نداره نشوندمش روی مبل و رفتم سمت آشپزخونه و یه لیوان آب قند واسش درست کردم و دادم دستش و روی مبل جلوییش نشستم
بلوم: آجوما نگفتی چی شده بود به خدا داخل اتاق سکته کردم فکر کردم من کاری کردم
آجوما: نگران نباش دختر جون اون حق داشت اینجوری کنه
بلوم: وا یعنی چی حق داشت خونه رو گذاشته بود روی سرش جات بودم یکی می خوابوندم زیر گوشش
آجوما: ع دختر این چه حرفیه دلت می خواد نفر بعدی تو باشی
بلوم: اصلا نگو که موهای تنم سیخ میشه
حالا پسره کی بود
آجوما: پسرم بود دخترم اسمش جیهوپه
...........
لایک و کامنت فراموش نشه 😊💜
۸۳.۵k
۰۴ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.