پارت هفتم فصل اول ماموری از آن سوی تصور
ا،ت : کجایی کیم تهیونگ
تهیونگ : الان وقت زنگ زدنه اخه ؟
ا،ت : داخل محوطه
تهیونگ : تو از زندگی سیر شدی نه ؟
ا،ت : زندگی من تویی
رفتی سراغ خدمتکاری که میرفت تو اتاق اونا
ا،ت : سریع باش یه لباس به من بده
گارسون: اما خانم شما ...
ا،ت : کیم ا،ت مامور
با دیدن کارتت سریع رفت سراغ کمد و یکی از لباس هاشون رو برات اورد پرتش کردی توی کمد و خودت به جاش رفتی
ا،ت : او یادت نره دختر
تو لیوان ها آب و خواب آور ریختی و رفتی سمت اتاق
دنیل : اووو مواد خوشگذرونی هم رسید
ماسکت رو باز کردی که تهیونگ با دیدنت خشک شد
تهیونگ : آقا میشه ازش بخواهید اینجا بمونه
دنیل : تهیونگ تو زن داری ..
تهیونگ: ا،ت چه میدونه اینجا چی میگذره ...
نگاهی مرموز به پدرش کرد که باهم شروع کردن به خندیدن لیوان ها رو گذاشتی روی میز لیوان تهیونگ رو
بر طبق عادت دادی به دستش
دنیل : انگار اونم خوشش اومده
تهیونگ : من جذاب تر از اونیم که فکر کنید پدر
ا،ت : وقتی خودش ازت بازجویی کرد میفهمی جذابیت تهیونگ بی اندازه است دنیل ...
ادامه دارد
تهیونگ : الان وقت زنگ زدنه اخه ؟
ا،ت : داخل محوطه
تهیونگ : تو از زندگی سیر شدی نه ؟
ا،ت : زندگی من تویی
رفتی سراغ خدمتکاری که میرفت تو اتاق اونا
ا،ت : سریع باش یه لباس به من بده
گارسون: اما خانم شما ...
ا،ت : کیم ا،ت مامور
با دیدن کارتت سریع رفت سراغ کمد و یکی از لباس هاشون رو برات اورد پرتش کردی توی کمد و خودت به جاش رفتی
ا،ت : او یادت نره دختر
تو لیوان ها آب و خواب آور ریختی و رفتی سمت اتاق
دنیل : اووو مواد خوشگذرونی هم رسید
ماسکت رو باز کردی که تهیونگ با دیدنت خشک شد
تهیونگ : آقا میشه ازش بخواهید اینجا بمونه
دنیل : تهیونگ تو زن داری ..
تهیونگ: ا،ت چه میدونه اینجا چی میگذره ...
نگاهی مرموز به پدرش کرد که باهم شروع کردن به خندیدن لیوان ها رو گذاشتی روی میز لیوان تهیونگ رو
بر طبق عادت دادی به دستش
دنیل : انگار اونم خوشش اومده
تهیونگ : من جذاب تر از اونیم که فکر کنید پدر
ا،ت : وقتی خودش ازت بازجویی کرد میفهمی جذابیت تهیونگ بی اندازه است دنیل ...
ادامه دارد
۹.۶k
۱۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.