سناریو هنتای دازای
تو توی آژانس بودی و هیشکی به جز تو دازای اونجا نبود
دازای: بانوی من
شما: بله
دازای: بریم خونه خانومی
شما: اخه چرا
دازای میاد و روی میز کنارت میشینه انگشت هاش رو روی
بدنت تکون میده
دازای: میخوامت دیگه نمیتونم
شما فهمیدید دازای چی از تون میخواد
شما: نه نمیشه
دازای: لطفا قول میدم درد نداره
شما: هعی باشه بیا بپیچونیم
دازای: ممنون
دازای دستتونو میگیره و میبره خونه
خواستین کتتون رو در بیارید که دازای در رو قفل کرد
شما میدونستید میخواد چیکار کنه
دازای اومدو لباس های شما رو در آورد و شما هم لباس هاو بانداژ های اونو در اوردید
دازای: بانوی مننن
شما: خفه کارتو ادامه بده
دازای شما رو انداخت رو تخت و روتون خیمه زد
یکی از سینه هاتون رو توی دهنش گذاشت و اون یکی رو مالش داد بعد اون رفت سراغ اون یکی سینه
و دستشو زیر شرتتون برد عضوتون رو مالش داد
شما از روی خجالت ناله های کمی میکردین که دازای از این با خبر شد نمیخواست تنها کسی باشه که لذت میبره پس نک سینتون رو گاز گرفت و شما هم عاححححححححی کردید
دازای جاشو با شما عوض کرد و دیکشو گذاشت تو دهنتون
دازای: بهتره دختر خوبی باشه وگرنه تا سه روز نمیتونی راه بری
دیکش خیلی بزرگ ولی شما همشو کردید تو دهنتون دازای ناله های مردانه ای میکرد
و دازای سه بار تو دهن شما ارضا شد
دازای دیکشو از تو دهن شما در اور و جاشو با شما عوض کرد و ماده سفید رنگ دستتون رو میلیسید
دازای یک هو کلشو وارد کرد و شما اتاق رو با ناله هاتون پر کرده بودید و لذت میبردید که یکهو با هم دیگه ارضا شدید و با همون بدن برهنه روی هم افتادیدو تو بغل دازای خوابیدید
دازای: دوست دارم
شما: منم همینطور عشق شیرین من
______________________
مامانم: تو دعا کن تو بچه ای گناهی نداری
فرشته سمت چپم: بله بله هیچ گناهی نداره
دازای: بانوی من
شما: بله
دازای: بریم خونه خانومی
شما: اخه چرا
دازای میاد و روی میز کنارت میشینه انگشت هاش رو روی
بدنت تکون میده
دازای: میخوامت دیگه نمیتونم
شما فهمیدید دازای چی از تون میخواد
شما: نه نمیشه
دازای: لطفا قول میدم درد نداره
شما: هعی باشه بیا بپیچونیم
دازای: ممنون
دازای دستتونو میگیره و میبره خونه
خواستین کتتون رو در بیارید که دازای در رو قفل کرد
شما میدونستید میخواد چیکار کنه
دازای اومدو لباس های شما رو در آورد و شما هم لباس هاو بانداژ های اونو در اوردید
دازای: بانوی مننن
شما: خفه کارتو ادامه بده
دازای شما رو انداخت رو تخت و روتون خیمه زد
یکی از سینه هاتون رو توی دهنش گذاشت و اون یکی رو مالش داد بعد اون رفت سراغ اون یکی سینه
و دستشو زیر شرتتون برد عضوتون رو مالش داد
شما از روی خجالت ناله های کمی میکردین که دازای از این با خبر شد نمیخواست تنها کسی باشه که لذت میبره پس نک سینتون رو گاز گرفت و شما هم عاححححححححی کردید
دازای جاشو با شما عوض کرد و دیکشو گذاشت تو دهنتون
دازای: بهتره دختر خوبی باشه وگرنه تا سه روز نمیتونی راه بری
دیکش خیلی بزرگ ولی شما همشو کردید تو دهنتون دازای ناله های مردانه ای میکرد
و دازای سه بار تو دهن شما ارضا شد
دازای دیکشو از تو دهن شما در اور و جاشو با شما عوض کرد و ماده سفید رنگ دستتون رو میلیسید
دازای یک هو کلشو وارد کرد و شما اتاق رو با ناله هاتون پر کرده بودید و لذت میبردید که یکهو با هم دیگه ارضا شدید و با همون بدن برهنه روی هم افتادیدو تو بغل دازای خوابیدید
دازای: دوست دارم
شما: منم همینطور عشق شیرین من
______________________
مامانم: تو دعا کن تو بچه ای گناهی نداری
فرشته سمت چپم: بله بله هیچ گناهی نداره
۴.۰k
۰۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.