p⁸
p⁸
پارس کرد که خنده ای کردم
+خیلی خوب بدو بریم.
رفتم سمت در و بازش کردم بم زودتر از من رفت بیرون بیچاره رو انقد نبردم بیرون مونده خونه افسرده شده.
سوار ماشین شدیم و از پارکينگ اومدم بیرون...
"𝒂𝒕"
چاه یون داشت لباس پرو میکرد منم داشتم تو رگالا میگشتم تا یه چیزه درست پیدا کنم. اون روز که رفتیم خرید با ارباب یه عالمه برام وسیله گرفته بود فک کنم تا یه سال نیازی به لباس نداشته باشم.
چاه یون از اتاق پرو اومد بیرون.
چرخی زد و گف
چاه یون: چطور شدم؟
♡عالی شدی
چاه یون: پس همین رو بردارم
♡آره
.
بعد از حساب پول لباسا از مغازه اومدیم بیرون.
♡خب دیگه الان خرید هات روهم کردی بریم...
چاه یون: باشه
از پاساژ اومدیم بیرون و رفتیم سمت بستنی فروشی که اونور خیابون بود....
____________________
راضی اید تا اینجا؟
کیوتچه هام منتظر نظرات خوبتون هستم....:)
لایک؟
پارس کرد که خنده ای کردم
+خیلی خوب بدو بریم.
رفتم سمت در و بازش کردم بم زودتر از من رفت بیرون بیچاره رو انقد نبردم بیرون مونده خونه افسرده شده.
سوار ماشین شدیم و از پارکينگ اومدم بیرون...
"𝒂𝒕"
چاه یون داشت لباس پرو میکرد منم داشتم تو رگالا میگشتم تا یه چیزه درست پیدا کنم. اون روز که رفتیم خرید با ارباب یه عالمه برام وسیله گرفته بود فک کنم تا یه سال نیازی به لباس نداشته باشم.
چاه یون از اتاق پرو اومد بیرون.
چرخی زد و گف
چاه یون: چطور شدم؟
♡عالی شدی
چاه یون: پس همین رو بردارم
♡آره
.
بعد از حساب پول لباسا از مغازه اومدیم بیرون.
♡خب دیگه الان خرید هات روهم کردی بریم...
چاه یون: باشه
از پاساژ اومدیم بیرون و رفتیم سمت بستنی فروشی که اونور خیابون بود....
____________________
راضی اید تا اینجا؟
کیوتچه هام منتظر نظرات خوبتون هستم....:)
لایک؟
۱۶.۰k
۰۲ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.