my bloody love پارت 6
رفتیم بیرون
جیمین. کوک از کجا میخوایم اون دختری ک میخوایمو پیدا کنیم
کوک. ی نگاه میا کردم گفتم بهت بعدا میگم
رفتیم پایین سوار لیموزین شدیم میا روبرو جفتمون نشسته بود خواستم اذیتش کنم گفتم
کوک. اگه میخوایتو خانواده ما باشی باید لباسای کوتاه نپوشی
جیمین. اروم ب کوک گفتم بس کن نشنیدی پدر چی گفت
میا. وایسا ببینم مگه شما شوهرمید ک گیر میدید بهم بعدم خیلی مشتاق خاندان شما نیستم بزور دارم تحملتون میکنم
کوک. خیلی دوست داری شوهرات باشیم
جیمین. چرا ک نه ما ب این خوبی
میا. اهه خدا چقدر اعتماد ب نفس دارید
کوک. رفتم جلو صورتش اروم گفتم
کوک. فقط ی تذکر بود بفهم ک چی میگم
جیمین متوجه منظورم شد چی میگم
جیمین. کوک
کوک. بعدا جیمین
میا. ایشش پروووو
تا برسیم چیزی نگفتیم رسیدیم فرودگاه بادیگاردا بلیتارو دادن تو جایگاه ویژه برامون جا گرفتن ک متاسفانه فقط س تا صندلی کنار هم داشت و من وسط جیمین و کوک افتاده بودم هوففف
رفتیم نشستیم من بینشون اندازه مورچه بودم
میا. هعیی شما چرا انقدر گنده اید
جیمین خندش گرفت
کوک. هههه خندیدم تو کوچولویی ب ما چ
میا. گگگ
جیمین. وای خدا الان چیکار کردی 🤣🤣🤣🤣
کوک. جیمین بسه بعدا حسابتو میرسم دختر کوچولو
چیزی نگفتیم کم کم داشت خوابم میرد دیگه نتونستم چشامو باز نگه دارم خوابیدم
جیمین. کوک
کوک. داشتم فیلم میدیدم ک سر یکی افتاد رو شونم
جیمین. خوابیده سرشو بزار رو پات منم پاشو میزارم روم
کوک. اوففف فقط اسیریهههه
جیمین. کوک غر نزن این ک دست خودش نیست یکم ب نقشت نگا کن مگه نباشی باهاش خوب باشیم
کوک. جیمن اون نقشه کنسل شد ما ب میا احتیاج داریم ب فکر ازدواج پدر نباش دیگه باید ب خودمون فکر کنیم
جیمین. منظورت میا بشه
کوک. همسرمون تنها اینطوری میتونیم جای پدرو بگیریم من از بچگیم دارم تمرین میکنم نمیتونم بزارم میسو جامونو بگیره
جیمین. اما اون قبول نمیکنه
کوک. دست اون نیست مجبوره قبول کنه
جیمین. اگه نکرد چی مثل قضیه عروسی لینا با پدر نشه
کوک. نه اینسری فرق داره ی کار دیگه باهاش دارم ک مطمئنا قبول میکنه😈😏
میا
بلند شدم چشامو مالیدم دیدم سرم رو پای کوکه و پام روی جیمینه
سریع بلند شدم نشستم
کوک. چه عجب بالاخره بیدار شدید
چیزی نگفتم رسیدیم رفتیم بیرون بادیگاردا در ماشینو باز کردن من نشستم پشت کوک پشت فرمون بود و جیمین کنارش نشست
میا. الان کجا میریم
کوک. ی عمارت تو امریکا داریم میریم اونجا
جیمین. اولالا کوک فکنم دیر رسیدیم نامی میگه همه اومدن
رسیدیم ب عمارت رفتیم داخل همه اون پسرا بودن با یدونه دختر
جیمین. میا معرفی میکنم. نامی. ته. جیهوپ. جین. شوگا و اینم جینی دوست دختر شوگا
میا. خوشبختم منم میا
ته. اومم خوشبختم لیدی دستمو گرفت بوس کرد بقیه هم سلام کردن رفتیم طبقه بالا
میت. خب اتاق من کجاست
کوک. اومم متاسفانه دیر رسیدیم همه اتاقا پره باید ما سه تا ی اتاق برداریم
میا. چییییی امکان نداره
جیمین. مجبوریم
میا. اوفف
کوک. ما هم هیچ هیجان موندن باتورو نداریم
چشم غره رفتم بهش در اتاقو باز کرد رفتن تو چاره ای نداشتم رفتم داخل لباسامو اویزون کردم اونا هم همینطور وسایلمو چیندم رو میز ارایش
رفتم تو حموم دستو صورتمو شستم ی دوش گرقتم همونجا لباسمو پوشیدم رفتم بیرون
با موهای خیس خودمو پرت کردم رو تخت
کوک. با موهای خیس نخواب مریض میشی
میا. مریض بشم خودم خوب میشم نگران نباشتو ازم نگه داری نمیکنی
کوک. بخاطر خودم میگم مریض نشم حالا ک تو ی اتاقیم باید رعایت کنی قانونارو
اوفف رفتم نشستم
جیمین. من برات خشک کنم با تهجب نگاش کردم
میا. بش
اومد موهامو خشک کرد کوک از تو اینه هعی نگام میکرد لبشو با زبونش تر میکرد ی نیش خند زد رفت
واا چ مرگش بود موهامو خشک کرد رفتم رو تخت با گوشیم ور رفتم همه رفته بودن تو سالن
یکمی گوشیو نکاه کردم رفتم پیش بقیه
اینم پارت 6 امیدوارم خوشتون بیاد💜🥺🥳
جیمین. کوک از کجا میخوایم اون دختری ک میخوایمو پیدا کنیم
کوک. ی نگاه میا کردم گفتم بهت بعدا میگم
رفتیم پایین سوار لیموزین شدیم میا روبرو جفتمون نشسته بود خواستم اذیتش کنم گفتم
کوک. اگه میخوایتو خانواده ما باشی باید لباسای کوتاه نپوشی
جیمین. اروم ب کوک گفتم بس کن نشنیدی پدر چی گفت
میا. وایسا ببینم مگه شما شوهرمید ک گیر میدید بهم بعدم خیلی مشتاق خاندان شما نیستم بزور دارم تحملتون میکنم
کوک. خیلی دوست داری شوهرات باشیم
جیمین. چرا ک نه ما ب این خوبی
میا. اهه خدا چقدر اعتماد ب نفس دارید
کوک. رفتم جلو صورتش اروم گفتم
کوک. فقط ی تذکر بود بفهم ک چی میگم
جیمین متوجه منظورم شد چی میگم
جیمین. کوک
کوک. بعدا جیمین
میا. ایشش پروووو
تا برسیم چیزی نگفتیم رسیدیم فرودگاه بادیگاردا بلیتارو دادن تو جایگاه ویژه برامون جا گرفتن ک متاسفانه فقط س تا صندلی کنار هم داشت و من وسط جیمین و کوک افتاده بودم هوففف
رفتیم نشستیم من بینشون اندازه مورچه بودم
میا. هعیی شما چرا انقدر گنده اید
جیمین خندش گرفت
کوک. هههه خندیدم تو کوچولویی ب ما چ
میا. گگگ
جیمین. وای خدا الان چیکار کردی 🤣🤣🤣🤣
کوک. جیمین بسه بعدا حسابتو میرسم دختر کوچولو
چیزی نگفتیم کم کم داشت خوابم میرد دیگه نتونستم چشامو باز نگه دارم خوابیدم
جیمین. کوک
کوک. داشتم فیلم میدیدم ک سر یکی افتاد رو شونم
جیمین. خوابیده سرشو بزار رو پات منم پاشو میزارم روم
کوک. اوففف فقط اسیریهههه
جیمین. کوک غر نزن این ک دست خودش نیست یکم ب نقشت نگا کن مگه نباشی باهاش خوب باشیم
کوک. جیمن اون نقشه کنسل شد ما ب میا احتیاج داریم ب فکر ازدواج پدر نباش دیگه باید ب خودمون فکر کنیم
جیمین. منظورت میا بشه
کوک. همسرمون تنها اینطوری میتونیم جای پدرو بگیریم من از بچگیم دارم تمرین میکنم نمیتونم بزارم میسو جامونو بگیره
جیمین. اما اون قبول نمیکنه
کوک. دست اون نیست مجبوره قبول کنه
جیمین. اگه نکرد چی مثل قضیه عروسی لینا با پدر نشه
کوک. نه اینسری فرق داره ی کار دیگه باهاش دارم ک مطمئنا قبول میکنه😈😏
میا
بلند شدم چشامو مالیدم دیدم سرم رو پای کوکه و پام روی جیمینه
سریع بلند شدم نشستم
کوک. چه عجب بالاخره بیدار شدید
چیزی نگفتم رسیدیم رفتیم بیرون بادیگاردا در ماشینو باز کردن من نشستم پشت کوک پشت فرمون بود و جیمین کنارش نشست
میا. الان کجا میریم
کوک. ی عمارت تو امریکا داریم میریم اونجا
جیمین. اولالا کوک فکنم دیر رسیدیم نامی میگه همه اومدن
رسیدیم ب عمارت رفتیم داخل همه اون پسرا بودن با یدونه دختر
جیمین. میا معرفی میکنم. نامی. ته. جیهوپ. جین. شوگا و اینم جینی دوست دختر شوگا
میا. خوشبختم منم میا
ته. اومم خوشبختم لیدی دستمو گرفت بوس کرد بقیه هم سلام کردن رفتیم طبقه بالا
میت. خب اتاق من کجاست
کوک. اومم متاسفانه دیر رسیدیم همه اتاقا پره باید ما سه تا ی اتاق برداریم
میا. چییییی امکان نداره
جیمین. مجبوریم
میا. اوفف
کوک. ما هم هیچ هیجان موندن باتورو نداریم
چشم غره رفتم بهش در اتاقو باز کرد رفتن تو چاره ای نداشتم رفتم داخل لباسامو اویزون کردم اونا هم همینطور وسایلمو چیندم رو میز ارایش
رفتم تو حموم دستو صورتمو شستم ی دوش گرقتم همونجا لباسمو پوشیدم رفتم بیرون
با موهای خیس خودمو پرت کردم رو تخت
کوک. با موهای خیس نخواب مریض میشی
میا. مریض بشم خودم خوب میشم نگران نباشتو ازم نگه داری نمیکنی
کوک. بخاطر خودم میگم مریض نشم حالا ک تو ی اتاقیم باید رعایت کنی قانونارو
اوفف رفتم نشستم
جیمین. من برات خشک کنم با تهجب نگاش کردم
میا. بش
اومد موهامو خشک کرد کوک از تو اینه هعی نگام میکرد لبشو با زبونش تر میکرد ی نیش خند زد رفت
واا چ مرگش بود موهامو خشک کرد رفتم رو تخت با گوشیم ور رفتم همه رفته بودن تو سالن
یکمی گوشیو نکاه کردم رفتم پیش بقیه
اینم پارت 6 امیدوارم خوشتون بیاد💜🥺🥳
۴۳.۰k
۲۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.