part 33 Dark love
_میفهمونمت اما اینجا جاش نیست
+با این حرفی که زد یکم ترسیدم چون هنوز معلوم بود عصبیه اما به روی خودم نیاوردم و دستش رو از روی پام پس زدم که همون موقع
....
همون موقع یه پسر جوون که تقریبا همسن خودمون میزد اومد بالای سرم و دستشو سمتم دراز کرد و گفت
÷افتخار رقصیدن با این خانم جوان رو دارم
یکم فکر کردم هم میخواستم از کنار جیمین خلاص بشم و هم اعصابشو خورد کنم پس موقعیت خوبی بود
که یکم اذیت بشه
پس با آرامش گفتم
+البته
و بعد دستمو گزاشتم توی دستش و جام بلند شدم که بچه ها اوووو کشیدن
با پسره وقتی داشتم میرقصیدیم جیمین خیلی ترسناک نگاه میکرد و معلوم بود خیلی جلوی خودشو گرفته که دهن پسره رو سرویس نکنه
داشتم به رقصیدن ادامه میدادم که تهیونگ اومد کنارم و در گوشم گفت
=اگه میخوای امشب دوست پسرت هردوتونو اینجا چال نکنه بنظرم بهتره بیای بشینی و بعدش یه چشمک بهم زد و رفت با نینا برقصه
وایسا ببینم اینا فک میکنن منو جیمین باهم رابطه داریم فاکک
احتمالا نینا چرت و پرت گفته
خدایا
کوک و بورام با هم داشتن اون وسط میرقصیدن و تهیونگ و نینا هم باهم جین هم رفته بود و تنها میرقصید و الان شوگا و جیمین سر میز تنها بودن و باهم هی پچ پچ میکردم که جیمین یه چیزی به شوگا گفت که شوگا با تعجب به من نگاه کرد و بعدش به جیمین و بعد خندید
وا اینا چشون شده چون دیگه به اندازه کافی خسته شده بودم رفتم سمت میز و نشستم جیمین ازم فاصله داشت پس خیالم راحت بود که یهو جیمین رو به من گفت
_رقص خوش گذشت؟
+اوهوم
_بایدم خوش بگذره
یهو ....
.......
اینم از این پارتتتتتت دیگه میخوام سریع این فیکو تموم کنم نمیدونم شایدم ادامه دادم بیاین نظر بدین واسه ادامش چون یکم گیر کردم🥲 یکم دیگه پارت بعدیو میزارم حمایت کنید لدفا
لاو یو🦋🌦️
+با این حرفی که زد یکم ترسیدم چون هنوز معلوم بود عصبیه اما به روی خودم نیاوردم و دستش رو از روی پام پس زدم که همون موقع
....
همون موقع یه پسر جوون که تقریبا همسن خودمون میزد اومد بالای سرم و دستشو سمتم دراز کرد و گفت
÷افتخار رقصیدن با این خانم جوان رو دارم
یکم فکر کردم هم میخواستم از کنار جیمین خلاص بشم و هم اعصابشو خورد کنم پس موقعیت خوبی بود
که یکم اذیت بشه
پس با آرامش گفتم
+البته
و بعد دستمو گزاشتم توی دستش و جام بلند شدم که بچه ها اوووو کشیدن
با پسره وقتی داشتم میرقصیدیم جیمین خیلی ترسناک نگاه میکرد و معلوم بود خیلی جلوی خودشو گرفته که دهن پسره رو سرویس نکنه
داشتم به رقصیدن ادامه میدادم که تهیونگ اومد کنارم و در گوشم گفت
=اگه میخوای امشب دوست پسرت هردوتونو اینجا چال نکنه بنظرم بهتره بیای بشینی و بعدش یه چشمک بهم زد و رفت با نینا برقصه
وایسا ببینم اینا فک میکنن منو جیمین باهم رابطه داریم فاکک
احتمالا نینا چرت و پرت گفته
خدایا
کوک و بورام با هم داشتن اون وسط میرقصیدن و تهیونگ و نینا هم باهم جین هم رفته بود و تنها میرقصید و الان شوگا و جیمین سر میز تنها بودن و باهم هی پچ پچ میکردم که جیمین یه چیزی به شوگا گفت که شوگا با تعجب به من نگاه کرد و بعدش به جیمین و بعد خندید
وا اینا چشون شده چون دیگه به اندازه کافی خسته شده بودم رفتم سمت میز و نشستم جیمین ازم فاصله داشت پس خیالم راحت بود که یهو جیمین رو به من گفت
_رقص خوش گذشت؟
+اوهوم
_بایدم خوش بگذره
یهو ....
.......
اینم از این پارتتتتتت دیگه میخوام سریع این فیکو تموم کنم نمیدونم شایدم ادامه دادم بیاین نظر بدین واسه ادامش چون یکم گیر کردم🥲 یکم دیگه پارت بعدیو میزارم حمایت کنید لدفا
لاو یو🦋🌦️
۱۴.۵k
۲۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.