خب یع کار باحال میخوام بکنم
داستان هم اتاقی های من
پارت ۱
(شخصیت های بانگو با کوروی و شما فک کنین دازای و کوروی باهام نیستن و با شما باشن)
ا/ت:سلام دوستان امروز اومدم هم خونه ای هامو معرفی کنم پس بزنین بریم
اولین نفر دختر مرموز مون کوروی خیلی تو خودشه با کسی حرف نمی زنه سرش همش تو گوشیه بعضی وقتا با داداش یکم حرف میزنه میره تو اتاق ولی اگه یه چی بر خلافش میلش پیش بره پارمون میکنه
ا/ت:کوروی قدت هم قده آتسوشی خخخخخخ
کوروی از اون نگاه های ترسناک
کو:بقیش میگفتی
آماده کردن خنجرش
چویا:آروم
ا/ت به دلیل سکته ی قلبی بیهوش شده یوسانو درمانش کرده
ا/ت زنده شد
میخوام درمورد یکی از رومخ ترین چندش ترین چسب ترین و بی مزهههه ترین دختره دنیا حرف بزنم درست پانیا وقتی اسمش میاد میخوام بالا بیارم اوق بیست چهار ساعت داره چت میکنه بعد خودشو به کل پسرا میچسبونه بیشتر دازای راستی یادم اومد کورویم این چند روز دازای و دید میزد
کو:بنددد(داد)
ا/ت:باشه بابا کر شدم خب کجا بودیم آهان
آدم مور مورش میشه تازه فک میکنه خوشگلم هست اهه
بقیه شو بعدن باسه تون میگم الان کوروی باید باسه غذا از تو اتاق بکشم بیرون چون زیاد از غذا خوردن خوشش نمیاد
ات:کوروی بیا بیرون
کو:خب گفتم نمی خوام
همه:ای بابا مردیم از گشنگی
چو:الان خودم میارمش خواهر عزیزم پاشو غذاتو بخور
کو:داداشم نمی خوام گشنم نیست
دازای:اه عی بابا کوروی سان بیان لطفا به خاطر من و بچه ها
کوروی با شدت درو باز میکنه کو:باشه الان میام
ا/ت و چویا:واتتت
ا/ت:مثلا دوسش نداری
کو:خفه
ا/ت:من تسلیم
و....
برا بعدن
بای بای 🩵🩵
پارت ۱
(شخصیت های بانگو با کوروی و شما فک کنین دازای و کوروی باهام نیستن و با شما باشن)
ا/ت:سلام دوستان امروز اومدم هم خونه ای هامو معرفی کنم پس بزنین بریم
اولین نفر دختر مرموز مون کوروی خیلی تو خودشه با کسی حرف نمی زنه سرش همش تو گوشیه بعضی وقتا با داداش یکم حرف میزنه میره تو اتاق ولی اگه یه چی بر خلافش میلش پیش بره پارمون میکنه
ا/ت:کوروی قدت هم قده آتسوشی خخخخخخ
کوروی از اون نگاه های ترسناک
کو:بقیش میگفتی
آماده کردن خنجرش
چویا:آروم
ا/ت به دلیل سکته ی قلبی بیهوش شده یوسانو درمانش کرده
ا/ت زنده شد
میخوام درمورد یکی از رومخ ترین چندش ترین چسب ترین و بی مزهههه ترین دختره دنیا حرف بزنم درست پانیا وقتی اسمش میاد میخوام بالا بیارم اوق بیست چهار ساعت داره چت میکنه بعد خودشو به کل پسرا میچسبونه بیشتر دازای راستی یادم اومد کورویم این چند روز دازای و دید میزد
کو:بنددد(داد)
ا/ت:باشه بابا کر شدم خب کجا بودیم آهان
آدم مور مورش میشه تازه فک میکنه خوشگلم هست اهه
بقیه شو بعدن باسه تون میگم الان کوروی باید باسه غذا از تو اتاق بکشم بیرون چون زیاد از غذا خوردن خوشش نمیاد
ات:کوروی بیا بیرون
کو:خب گفتم نمی خوام
همه:ای بابا مردیم از گشنگی
چو:الان خودم میارمش خواهر عزیزم پاشو غذاتو بخور
کو:داداشم نمی خوام گشنم نیست
دازای:اه عی بابا کوروی سان بیان لطفا به خاطر من و بچه ها
کوروی با شدت درو باز میکنه کو:باشه الان میام
ا/ت و چویا:واتتت
ا/ت:مثلا دوسش نداری
کو:خفه
ا/ت:من تسلیم
و....
برا بعدن
بای بای 🩵🩵
۲.۲k
۲۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.