پلیس. ابلیس. part ¹⁵
[ا.ت ویو]
ایش این چقدر ریئس بازی در میاره فکر کرده کیه هه بزار داداشم منو پیدا کنه اونوقت میگم چوب بکنه تو آستینش
[نویسنده ویو]
ا.ت بالاخره بعد از یه عالمه قر زدن تو دلش کارشون شروع کرد و ساعت نزدیکه ۵ صبح بود و اون هنوز کار های تموم نشده بود واسه همین خیلی خسته بود و وقتی داشت نشیمن رو تمیز میکرد روی کاناپه نشست و همونجا خوابش برد
{ویو فردا صبح}
آجوما: ارباب لطفاً بیدارشین صبحانه حاضره
_هووم ساعت چنده(گیج و خابالو)
آجوما:۸
_اون دختره کارهاشو انجام داده ؟
آجوما: تقریبا کارش درسته ولی تکمیل نشده
_باشه تو دیگه میتونی بری
[جونگ کوک ویو ]
با صدای آجوما از خواب بیدار شدم رفتم دستشویی کار های لازم رو انجام دادم و مسواک زدم و لباس پوشیدم بعد رفتم پایین تا صبونمو بخورم که دیدم ا.ت رو کاناپه خوابیده یه پارچ آب برداشتمو ریختم رو ا.ت
+جییییغغغ
_خنده های شیطانی
+خیلی بیشعوری
_چی بلغور کردی ؟(ترسناک)
+ گفتم خیلی بیشعوری که نمیدونی چطور باید با یه خانم محترم رفتار کنی
_عه الان میگم بادیگارد ها بیان ببرنت جایی که باهات درست رفتار کنن(رفت)
(بچه ها از اونجایی که گشادیم میاد بنویسم خلاصه میگم)
[نویسنده ویو]
بادیگارد ها ا.ت رو بردن و کاری کردن که ا.ت دیگه نتونه حتی به جونگ کوک بگه بالا چشات ابروعه و بعد از ۱۳ ساعت دوباره از اون صندلی بازش کردن
ایش این چقدر ریئس بازی در میاره فکر کرده کیه هه بزار داداشم منو پیدا کنه اونوقت میگم چوب بکنه تو آستینش
[نویسنده ویو]
ا.ت بالاخره بعد از یه عالمه قر زدن تو دلش کارشون شروع کرد و ساعت نزدیکه ۵ صبح بود و اون هنوز کار های تموم نشده بود واسه همین خیلی خسته بود و وقتی داشت نشیمن رو تمیز میکرد روی کاناپه نشست و همونجا خوابش برد
{ویو فردا صبح}
آجوما: ارباب لطفاً بیدارشین صبحانه حاضره
_هووم ساعت چنده(گیج و خابالو)
آجوما:۸
_اون دختره کارهاشو انجام داده ؟
آجوما: تقریبا کارش درسته ولی تکمیل نشده
_باشه تو دیگه میتونی بری
[جونگ کوک ویو ]
با صدای آجوما از خواب بیدار شدم رفتم دستشویی کار های لازم رو انجام دادم و مسواک زدم و لباس پوشیدم بعد رفتم پایین تا صبونمو بخورم که دیدم ا.ت رو کاناپه خوابیده یه پارچ آب برداشتمو ریختم رو ا.ت
+جییییغغغ
_خنده های شیطانی
+خیلی بیشعوری
_چی بلغور کردی ؟(ترسناک)
+ گفتم خیلی بیشعوری که نمیدونی چطور باید با یه خانم محترم رفتار کنی
_عه الان میگم بادیگارد ها بیان ببرنت جایی که باهات درست رفتار کنن(رفت)
(بچه ها از اونجایی که گشادیم میاد بنویسم خلاصه میگم)
[نویسنده ویو]
بادیگارد ها ا.ت رو بردن و کاری کردن که ا.ت دیگه نتونه حتی به جونگ کوک بگه بالا چشات ابروعه و بعد از ۱۳ ساعت دوباره از اون صندلی بازش کردن
۳.۱k
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.