47 Part ( آخر )
از زبان تهیونگ:
بعد از اینکه کار پانسمانم تموم شد، رفتم داخل اتاق.
ا/ت خیلی کیوت روی تخت خوابیده بود. دلم نیومد بیدارش کنم.
جی هون هم داشت با عروسکش بازی میکرد و سعی میکرد اونو تو دستش نگه داره ولی موفق نمیشد. اوخییی
آروم جی هون رو بلند کردم، یه پتو روی ا/ت انداختم و رفتم بیرون.
تهیونگ: نباید مامانی رو اذیت کنیم. خیلی خسته ست الان.
جی هون رو همون طور که بغل کرده بودم، روی مبل نشستم و تلویزیون رو روشن کردم.
از زبان ا/ت:
به ساعت نگاه کردم. 2 ساعت بود که خوابیده بودم. واییی. جی هون کجاست؟ رفتم بیرون دیدم تهیونگ داره با جی هون بازی میکنه
واییی خدا. خیلی قشنگ بود. چیزی نگفتم تا بتونم بیشتر تماشاش کنم.
کاش زمان متوقف میشد درست همین لحظه.
ولی مطمینم آینده ی بهتری هم هست. به زیبایی الان.
و این بود پایان این فیک.
...
خب هرکی که دیگه این فیک رو خوند و خوشش اومد لایک کنه و اینکه فیک جدید در راهه. باید بگم که تقریبا بیشتر اون فیک رو نوشتم و فقط بستگی به خودتون داره که زود شرطا رو برسونید. از جین هست:) 🌜
از امروز میزارمش..
بعد از اینکه کار پانسمانم تموم شد، رفتم داخل اتاق.
ا/ت خیلی کیوت روی تخت خوابیده بود. دلم نیومد بیدارش کنم.
جی هون هم داشت با عروسکش بازی میکرد و سعی میکرد اونو تو دستش نگه داره ولی موفق نمیشد. اوخییی
آروم جی هون رو بلند کردم، یه پتو روی ا/ت انداختم و رفتم بیرون.
تهیونگ: نباید مامانی رو اذیت کنیم. خیلی خسته ست الان.
جی هون رو همون طور که بغل کرده بودم، روی مبل نشستم و تلویزیون رو روشن کردم.
از زبان ا/ت:
به ساعت نگاه کردم. 2 ساعت بود که خوابیده بودم. واییی. جی هون کجاست؟ رفتم بیرون دیدم تهیونگ داره با جی هون بازی میکنه
واییی خدا. خیلی قشنگ بود. چیزی نگفتم تا بتونم بیشتر تماشاش کنم.
کاش زمان متوقف میشد درست همین لحظه.
ولی مطمینم آینده ی بهتری هم هست. به زیبایی الان.
و این بود پایان این فیک.
...
خب هرکی که دیگه این فیک رو خوند و خوشش اومد لایک کنه و اینکه فیک جدید در راهه. باید بگم که تقریبا بیشتر اون فیک رو نوشتم و فقط بستگی به خودتون داره که زود شرطا رو برسونید. از جین هست:) 🌜
از امروز میزارمش..
۴۳.۳k
۱۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.