تکپارتی اسمات جنلیسا (شات ⅔)
تکپارتی اسمات جنلیسا (شات ⅔)
فول اسماتهههههه
ویو جنی
برگشتم که دیدم یه حالتی داره...
هی لباش رو گاز میگرفت و خودش رو حرکت میداد و این باعث میشد که تحریک بشم... آره من باهمین حرکات تحریک شدم ، چون حتی تصور داشتنش ...
به بهانه سفارش رفتم سمتش ...
+ببخشید خانم چیزی نمیخواهید ؟
-اسمم لیساست
+اوه بله ، خانمِ .... لیسا
-بهم خانم نگو ، حس بزرگا بهم دست میده(خنده)
+ب...چشم(لبخند)
-اسمت رو میدونم ، چند سالته؟
+ب...بله؟؟ خب من...من ۲۰ سالمه
-پس ازت بزرگترم
+ش...شما چند سالتونه؟
-من؟! خب من ۲۴ سالمه
+اوه بله
-آههههه شت(ناله)
+خو....خوبید؟
-نه... آهههههه(ناله)
لعنتی هی ناله نکننننن ، بدتر میشدم و هی ناله میکرد
+شتتت چیشد؟
-آههه هیچی ، فقط فقط ... برام یه دختر جور کن..(ناله وار)
+دختر؟؟ ت...تحریک ... تحریک شدید؟
-شتتتتت چی تو اون ویسکی بود آخه
+لیسا بخدا ما چیزی توش نریختیم
-میدونم اما یه دختره اومد سمتم و بهم داد... ف...ف...فقط برو یه دختر برام جور کن...
الان بهترین موقع بود ، هومممم چرا یکی دیگه ؟ خودم بیبیت میشم . 😈😈
رفتم جلو تر و با یکم تردید نشستم رو پاهاش...
-چیکا.....چ...چیکار م...میکنی ... ج...جنی؟
شروع کردم حرکت دادن خودم
+هیچی مامی ، مگه نگفتی نیاز داری... خودم نیازت رو برطرف میکنم(ناله طور)
-آههههههه ، شت ... جنی نکن... اوممم
بیشتر خودم رو حرکت میدادم و ناله میکردم دم گوشش
یهو بلندم کرد و خیلی سریع بردم تو یکی از اتاق های بار که مخصوص دخترا بود...
-بیبی بهت گفتم نکن ، حالا تاوان پس میدی چجورم....
+قصدم همینه.
که یهو اومد جلو و بدون هیچ مقدمه ای لباسامون رو جر داد ؛ الان فقط یه ش.ر.ت و س.و.ت.ی.ن داشتیم..
اومد روم خم شد و نشست روم که با حس برخوردش به پاهام مور مورم شد..
پاهام رو باز کرده بودم و اونم نشست رو یکی از رونام....
لبش رو گذاشت رو لبم و با سرعت و وحشیانه میمکید... منم اگر میتونستم همراهیش میکردم و زبونم رو وارد دهنش میکردم
همینطور داشت ادامه میداد که با حس برخورد انگشتش با پ.و.ص.ی.م ناله ای کردم
لباش رو جدا کرد و پاشد و شرتم رو در آورد... بعدم شروع کرد به خوردنش...
آههههه ، شتتتتتت . بهترین حس دنیا بود...
+آهههههههههه ، اوممممممممم
فول اسماتهههههه
ویو جنی
برگشتم که دیدم یه حالتی داره...
هی لباش رو گاز میگرفت و خودش رو حرکت میداد و این باعث میشد که تحریک بشم... آره من باهمین حرکات تحریک شدم ، چون حتی تصور داشتنش ...
به بهانه سفارش رفتم سمتش ...
+ببخشید خانم چیزی نمیخواهید ؟
-اسمم لیساست
+اوه بله ، خانمِ .... لیسا
-بهم خانم نگو ، حس بزرگا بهم دست میده(خنده)
+ب...چشم(لبخند)
-اسمت رو میدونم ، چند سالته؟
+ب...بله؟؟ خب من...من ۲۰ سالمه
-پس ازت بزرگترم
+ش...شما چند سالتونه؟
-من؟! خب من ۲۴ سالمه
+اوه بله
-آههههه شت(ناله)
+خو....خوبید؟
-نه... آهههههه(ناله)
لعنتی هی ناله نکننننن ، بدتر میشدم و هی ناله میکرد
+شتتت چیشد؟
-آههه هیچی ، فقط فقط ... برام یه دختر جور کن..(ناله وار)
+دختر؟؟ ت...تحریک ... تحریک شدید؟
-شتتتتت چی تو اون ویسکی بود آخه
+لیسا بخدا ما چیزی توش نریختیم
-میدونم اما یه دختره اومد سمتم و بهم داد... ف...ف...فقط برو یه دختر برام جور کن...
الان بهترین موقع بود ، هومممم چرا یکی دیگه ؟ خودم بیبیت میشم . 😈😈
رفتم جلو تر و با یکم تردید نشستم رو پاهاش...
-چیکا.....چ...چیکار م...میکنی ... ج...جنی؟
شروع کردم حرکت دادن خودم
+هیچی مامی ، مگه نگفتی نیاز داری... خودم نیازت رو برطرف میکنم(ناله طور)
-آههههههه ، شت ... جنی نکن... اوممم
بیشتر خودم رو حرکت میدادم و ناله میکردم دم گوشش
یهو بلندم کرد و خیلی سریع بردم تو یکی از اتاق های بار که مخصوص دخترا بود...
-بیبی بهت گفتم نکن ، حالا تاوان پس میدی چجورم....
+قصدم همینه.
که یهو اومد جلو و بدون هیچ مقدمه ای لباسامون رو جر داد ؛ الان فقط یه ش.ر.ت و س.و.ت.ی.ن داشتیم..
اومد روم خم شد و نشست روم که با حس برخوردش به پاهام مور مورم شد..
پاهام رو باز کرده بودم و اونم نشست رو یکی از رونام....
لبش رو گذاشت رو لبم و با سرعت و وحشیانه میمکید... منم اگر میتونستم همراهیش میکردم و زبونم رو وارد دهنش میکردم
همینطور داشت ادامه میداد که با حس برخورد انگشتش با پ.و.ص.ی.م ناله ای کردم
لباش رو جدا کرد و پاشد و شرتم رو در آورد... بعدم شروع کرد به خوردنش...
آههههه ، شتتتتتت . بهترین حس دنیا بود...
+آهههههههههه ، اوممممممممم
۴.۰k
۱۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.