پشت صحنه "P4"
همینطور که تو فکر بودم از پشتم صدای آشنای امد برگشتم سمتش..
هیونجین:کجا با این عجله؟
دوباره راه افتادم و گفتم:شبو که میدونی خودتم قراره بیای..
باهم سوار آسانسور شدیم
هیونجین:منی که میدونم میخواد کامبک بدیم
لارا:پس بگو قراره بمیریم(خنده)
هیونجین هم به حرفم خندید و گفت:دقیقا..
آسانسور رسید به همکف
لارا:هیون مواظب خودت باش من میرم خونه شب میبینمت
هیونجین:تو هم مواظب خودت باش..
از ساختمان در امدم و رفتم سمت ماشین
ویو خونه...
رسیدم خونه رفتم تو ساعت ۸ بود زود رفتم اتاقم لباس نه چندان مجلسی پوشیدم یه آرایش ملایمی کردم موهامو دم اسبی بستم و چتری هامو اتو زدم تقریبا یه ربع مونده بود به ۹ که سویچ ماشینو با کیفم برداشتم و زدم بیرون با ماشین رفتم دم در خونه فلیکس که دیدم فلیکس هم از در خارج شد سیگینال زدم که منو دید و امد نشست جلو
فلیکس:سلام منیجر گلم
خندیدم و گفتم:سلام آیدل خوشگلم
اونم خندید که به راه افتادیم
بعد چند مینی رسیدیم ماشینو پارک کردم و با فلیکس از ماشین خارج شدیم
فلیکس:این تیپ و اینجور لباس بهت خیلی میاد
خندیدم و دوباره بسمت در راه افتادم:تنکیو
رسیدیم در زدیم...و
هیونجین:کجا با این عجله؟
دوباره راه افتادم و گفتم:شبو که میدونی خودتم قراره بیای..
باهم سوار آسانسور شدیم
هیونجین:منی که میدونم میخواد کامبک بدیم
لارا:پس بگو قراره بمیریم(خنده)
هیونجین هم به حرفم خندید و گفت:دقیقا..
آسانسور رسید به همکف
لارا:هیون مواظب خودت باش من میرم خونه شب میبینمت
هیونجین:تو هم مواظب خودت باش..
از ساختمان در امدم و رفتم سمت ماشین
ویو خونه...
رسیدم خونه رفتم تو ساعت ۸ بود زود رفتم اتاقم لباس نه چندان مجلسی پوشیدم یه آرایش ملایمی کردم موهامو دم اسبی بستم و چتری هامو اتو زدم تقریبا یه ربع مونده بود به ۹ که سویچ ماشینو با کیفم برداشتم و زدم بیرون با ماشین رفتم دم در خونه فلیکس که دیدم فلیکس هم از در خارج شد سیگینال زدم که منو دید و امد نشست جلو
فلیکس:سلام منیجر گلم
خندیدم و گفتم:سلام آیدل خوشگلم
اونم خندید که به راه افتادیم
بعد چند مینی رسیدیم ماشینو پارک کردم و با فلیکس از ماشین خارج شدیم
فلیکس:این تیپ و اینجور لباس بهت خیلی میاد
خندیدم و دوباره بسمت در راه افتادم:تنکیو
رسیدیم در زدیم...و
۵.۵k
۱۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.