زندگی میان مردگان
بعد چند شب وقتی خوابیدم ی اتفاق وحشتناک برام افتاد خواب دیدم توی خونمون مادر و پدرو خواهرم دارن میرن خونه عموم اینجاش جای خیلی ساده اش از اینجا به بعدش وحشتناک شد وقتی که مادر از خونه خارج شدو در رو بست صدای پا اومد برگشتم که مادرم با لباس تو خونه ایی دیدن ترسیدم آب دهنم خشک شده بود خودمو مشغول نشون دادم داشت جارو برقی رو جمع میکردن گفتم: «مامان»
برگشت طرفم خود مامان بود با صدای مامان جواب داد: «بله»
بلند شدم رفتم سمتش رو به روش نگاهش کردم
+مادر من همین الا رفت بیرون تو کی هستی
-منم دیگه عسل چی میگی
+مامان الا رفت
-من مادرتم
آروم و نامحسوس به پاهاش نگاه کردم میگن جن سم داره وقتی پاهاشو نگاه کردم سکته کردم فوری خم شدمو پاشو گرفتم
+ تو مادرم نیستی تو همزادشی
سفت پاشو گفتم سعی کرد بلندم کنه
-درسته من همزادشم
قدرتش زیاد شد
گلوم رو گرفت راه نفسم بسته شده بود دستو پا میزدم حتی بافت صورتش شکل مامان بود به زور گفتم: « بسم الله الرحمن الرحیم»
صدای دادش بلند شد قدرش کم میشد احساس میکردم غیر از خواب دارم در واقعیت هم حرف میزنم زود بلند شدمو پریدم روی شونه هاش هی «بسم الله الرحمن الرحیم» می گفتم اونم داد میزد دستمو داخل دهنش کردم با دست ها سعی میکرد جدام کنه
+ تو عوضی همزاد مامانمی
با قدرت سعی کردم دهنشو باز کنم صدای پاره شدن پوست صورتش رو شنیدم همین که کمی دهنش باز شد افتاد زمین که منم همراهش افتادم....
برگشت طرفم خود مامان بود با صدای مامان جواب داد: «بله»
بلند شدم رفتم سمتش رو به روش نگاهش کردم
+مادر من همین الا رفت بیرون تو کی هستی
-منم دیگه عسل چی میگی
+مامان الا رفت
-من مادرتم
آروم و نامحسوس به پاهاش نگاه کردم میگن جن سم داره وقتی پاهاشو نگاه کردم سکته کردم فوری خم شدمو پاشو گرفتم
+ تو مادرم نیستی تو همزادشی
سفت پاشو گفتم سعی کرد بلندم کنه
-درسته من همزادشم
قدرتش زیاد شد
گلوم رو گرفت راه نفسم بسته شده بود دستو پا میزدم حتی بافت صورتش شکل مامان بود به زور گفتم: « بسم الله الرحمن الرحیم»
صدای دادش بلند شد قدرش کم میشد احساس میکردم غیر از خواب دارم در واقعیت هم حرف میزنم زود بلند شدمو پریدم روی شونه هاش هی «بسم الله الرحمن الرحیم» می گفتم اونم داد میزد دستمو داخل دهنش کردم با دست ها سعی میکرد جدام کنه
+ تو عوضی همزاد مامانمی
با قدرت سعی کردم دهنشو باز کنم صدای پاره شدن پوست صورتش رو شنیدم همین که کمی دهنش باز شد افتاد زمین که منم همراهش افتادم....
۳.۰k
۱۶ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.