☆ چند پارتی ☆
☆ چند پارتی ☆
ا/ت حامله هست و جیمین نمیدونه بعد یک شب ا/ت میخواست به جیمین بگه که حامله هست که بعد دعوا شون میشه و جیمین ا/ت رو میرنه البته دست خودش نبوده
☆Part ۱☆
روی زمین نشسته بودی ، هنوز جای سیلی که جیمین بهت زده بود رو توی تک تک سلول های بدنت حس میکردی .
اشک هات بودی کنترل روی گونه هات جاری میشدن ، همه جا سکوت بود ولی گوش هات نویز خفیفی رو میشنیدند
جیمین : بهت نشون میدم وقتی حرف تو باشه چقدر میتونم روانی باشم ، پارک ا/ت [با صدای بم]
حالا چونه ات توی دستاش اسیر بود ولی هنوز روز زمین بودی . چونه ات رو آروم ول کرد و پا تند کرد به سمت در ، چند لحظه بعد صدای کوبونده شدن درو شنیدی .
آروم پاهات رو توی آغوشت کشیدی ، باورت نمیشد یا شاید نمیخواستی باور کنی ؛ نفهمیدی چطور زمان گذاشت ، نفهمیدی چند دیقه یا حتی چند ساعت بود که روی زمین نشسته بودی و گریه میکردی .
بلخره خودتو از زمین جدا کردی و آروم آروم به سمت اتاقتون رفتی ، با وارد شدن داخل اتاق بغض بدی گلوتو گرفت ولی تو نباید گریه میکردی حدقل نه اینجا ! .
*نکته* کمک ادمین۲ این چند پارتی رو مینویسه
شرط پارت بعد
۲0:« لایک ❤️
ا/ت حامله هست و جیمین نمیدونه بعد یک شب ا/ت میخواست به جیمین بگه که حامله هست که بعد دعوا شون میشه و جیمین ا/ت رو میرنه البته دست خودش نبوده
☆Part ۱☆
روی زمین نشسته بودی ، هنوز جای سیلی که جیمین بهت زده بود رو توی تک تک سلول های بدنت حس میکردی .
اشک هات بودی کنترل روی گونه هات جاری میشدن ، همه جا سکوت بود ولی گوش هات نویز خفیفی رو میشنیدند
جیمین : بهت نشون میدم وقتی حرف تو باشه چقدر میتونم روانی باشم ، پارک ا/ت [با صدای بم]
حالا چونه ات توی دستاش اسیر بود ولی هنوز روز زمین بودی . چونه ات رو آروم ول کرد و پا تند کرد به سمت در ، چند لحظه بعد صدای کوبونده شدن درو شنیدی .
آروم پاهات رو توی آغوشت کشیدی ، باورت نمیشد یا شاید نمیخواستی باور کنی ؛ نفهمیدی چطور زمان گذاشت ، نفهمیدی چند دیقه یا حتی چند ساعت بود که روی زمین نشسته بودی و گریه میکردی .
بلخره خودتو از زمین جدا کردی و آروم آروم به سمت اتاقتون رفتی ، با وارد شدن داخل اتاق بغض بدی گلوتو گرفت ولی تو نباید گریه میکردی حدقل نه اینجا ! .
*نکته* کمک ادمین۲ این چند پارتی رو مینویسه
شرط پارت بعد
۲0:« لایک ❤️
۲۵.۸k
۱۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.