ℳ𝒶𝓇𝓇𝒾𝒶ℊℯ."ℳ𝒶𝓃𝒹𝒶𝓉ℴ𝓇𝒴 24
امروز هم دوباره ارفاق کردم بهتون لایک ها کلا بازم ¹² تا بود خوب دیگه بریم ادامه فیک
از زبون ا.ت
دوباره صدای در اومد فکر کردم یونگی برگشته ولی وقتی درو باز کردم جلوی دهنم گرفته شد نتونستم نفس بکشم و تاریکی مطلق
از زبون یونگی
با سجین رفتیم بیرون تا یکم خوراکی بخریم ولی وقتی برگشتم خونه در خونه باز بود فکر کنم ا.ت دوباره درو باز گذاشته رفتم داخل
یونگی = ا.ت ا.ت کجایی بیا کمک
سجین= مامان کجایی تو کجایی
یونگی= ا.ت (با داد)
همین جوری ا.ت رو صدام میکردم که صدای گوشیم اومد خرید هارو زمین گذاشتم به امید اینکه ا.ت باشه ولی زمانی که گوشی رو روشن کردم با پیامی که دیدم خشکم زد
پیامی که یونگی خونده
ناشناس = سلام شریک قدیمی میبینم که ازدواج کردی اونم زودتر از من زشت نیست برای تو ولی ولش مهم نیست دیگه نمیتونی ببینیش ولی ی ارفاق بهت میکنم اگه دوست داشتی زنت رو ببینی اندازه اون سهامی که بابات ازم خورده رو فردا به این آدرس بیار البته میدونم آنقدر زنت رو دوست نداری که بخوای پول بدی بگیریش اگه خواستی زنت رو برگردونی 500 میلیون وون فردا برام میاری بای شریک قدیمی
از زبون یونگی
خشم کل درونم رو پر کرده بود اون عوضی ا.ت رو دزدیده بود که منو توی تله بندازه ولی کور خوندی من اون 500 میلیون وون رو بهت میدم ا.ت رو ازت میگیرم
از زبون ا.ت
زمانی که چشم هامو باز کردم به ی صندلی بسته شده بودم جلوی دهنم رو هم گرفته بودن هی فریاد میزدم ولی کسی صدای منو نمشنید معلومه وقتی ی دستمال روی دهنم باشه کسی نمیشنوه داشتم همین جوری جیغ های خفه میکشیدم که در باز شد ی مرد کت و شلواری وارد اتاق شد قیافش رو نمیتونستم ببینم به بادیگاردش دستور داد دهن منو باز کنن
ا.ت= خواهش میکنم ولم کنید من برم
ناشناس = نمیشه تو باید تاوان شوهرت رو پس بدی
ا.ت = یونگی چه تاوانی داره که من باید پس بدم
ناشناس= نچ نچ خانم کوچولو شوهر تو کارینکرده ولی پدر شوهرت سهام منو بالا کشیده من فقد میخوام اونو بهم پس بده بعد تو ارادی
ا.ت= تو کی هستی
ناشناس= پسر کوچولوت خوب منو میشناسه پس بهتره دست از پا خطا نکنی تا من به پسرت آسیبی نرسونم و همیچنین شوهرت
ا.ت= خواهش میکنم با سجین و یونگی کاری نداشته باش
ناشناس= یونگی رو که نمیتونم قول بدم ولی سجین رو باشه دربارش فکر میکنم
ا.ت= خواهش میکنم هق خواهش هق میکنم
کهاون مرد از اتاق خارج شد و دوباره دهن منو با دستمال بستن و دوباره بیهوش شدم
خوب دوستان اینم پارت امروز چون خیلی خودم هم مشتاق بودم زودتر آپ کردم شاید بخاطر ی چیز مهم یکی دیگه ازپارت هاشون هم آپ کنم امشب
از زبون ا.ت
دوباره صدای در اومد فکر کردم یونگی برگشته ولی وقتی درو باز کردم جلوی دهنم گرفته شد نتونستم نفس بکشم و تاریکی مطلق
از زبون یونگی
با سجین رفتیم بیرون تا یکم خوراکی بخریم ولی وقتی برگشتم خونه در خونه باز بود فکر کنم ا.ت دوباره درو باز گذاشته رفتم داخل
یونگی = ا.ت ا.ت کجایی بیا کمک
سجین= مامان کجایی تو کجایی
یونگی= ا.ت (با داد)
همین جوری ا.ت رو صدام میکردم که صدای گوشیم اومد خرید هارو زمین گذاشتم به امید اینکه ا.ت باشه ولی زمانی که گوشی رو روشن کردم با پیامی که دیدم خشکم زد
پیامی که یونگی خونده
ناشناس = سلام شریک قدیمی میبینم که ازدواج کردی اونم زودتر از من زشت نیست برای تو ولی ولش مهم نیست دیگه نمیتونی ببینیش ولی ی ارفاق بهت میکنم اگه دوست داشتی زنت رو ببینی اندازه اون سهامی که بابات ازم خورده رو فردا به این آدرس بیار البته میدونم آنقدر زنت رو دوست نداری که بخوای پول بدی بگیریش اگه خواستی زنت رو برگردونی 500 میلیون وون فردا برام میاری بای شریک قدیمی
از زبون یونگی
خشم کل درونم رو پر کرده بود اون عوضی ا.ت رو دزدیده بود که منو توی تله بندازه ولی کور خوندی من اون 500 میلیون وون رو بهت میدم ا.ت رو ازت میگیرم
از زبون ا.ت
زمانی که چشم هامو باز کردم به ی صندلی بسته شده بودم جلوی دهنم رو هم گرفته بودن هی فریاد میزدم ولی کسی صدای منو نمشنید معلومه وقتی ی دستمال روی دهنم باشه کسی نمیشنوه داشتم همین جوری جیغ های خفه میکشیدم که در باز شد ی مرد کت و شلواری وارد اتاق شد قیافش رو نمیتونستم ببینم به بادیگاردش دستور داد دهن منو باز کنن
ا.ت= خواهش میکنم ولم کنید من برم
ناشناس = نمیشه تو باید تاوان شوهرت رو پس بدی
ا.ت = یونگی چه تاوانی داره که من باید پس بدم
ناشناس= نچ نچ خانم کوچولو شوهر تو کارینکرده ولی پدر شوهرت سهام منو بالا کشیده من فقد میخوام اونو بهم پس بده بعد تو ارادی
ا.ت= تو کی هستی
ناشناس= پسر کوچولوت خوب منو میشناسه پس بهتره دست از پا خطا نکنی تا من به پسرت آسیبی نرسونم و همیچنین شوهرت
ا.ت= خواهش میکنم با سجین و یونگی کاری نداشته باش
ناشناس= یونگی رو که نمیتونم قول بدم ولی سجین رو باشه دربارش فکر میکنم
ا.ت= خواهش میکنم هق خواهش هق میکنم
کهاون مرد از اتاق خارج شد و دوباره دهن منو با دستمال بستن و دوباره بیهوش شدم
خوب دوستان اینم پارت امروز چون خیلی خودم هم مشتاق بودم زودتر آپ کردم شاید بخاطر ی چیز مهم یکی دیگه ازپارت هاشون هم آپ کنم امشب
۶.۲k
۲۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.