پارت جدید لیلی
#life_again
Part thirteen
۵ فوریه ۲۰۲۴ / سئول
- خانم مین آماده ؟
÷ اوه نه...خانم لی آقای پارک!
- اوه درسته دیگه مین نیستید....خب خانم لی آماده برای ضایع کردن همشون؟
÷ صد درصد آقای پارک...
+ دو دقیقه ساکت خواهش میکنمممم
و اینو درحالی که از وسطشون رد شد و روی مبل اتاق مادرش نشست گفت...
امروز میخواستن جانشین یوری رو به همه اعلام کنن و جیمین و جونگکوک و تهیونگ و حتی یوری دل تو دلشون نبود تا ببینن ری اکشن همه اون مدیر های بی لیاقت چیه.
و یونگی داشت از استرس تلف میشد....میترسید نذارن که بشه رئیس کل و تمام زحمت های مادرش به فنا بره....
& بچه ها و خاله وقتشه.
× بدویید بریممم هیونگااا و خاله یورییی...
+ کوک ببند!
- لتس گووو
..................
همه سر جاهاشون نشسته بودن...
یوری به عنوان رئیس کل شرکت روی صندلی ریاست و یونگی هم به عنوان مدیر کل سمت راست و جیمین هم دست راست مدیر کنار یوری...
و جونگکوک و تهیونگ هم کنار جیمین جا گرفته بودن..
آقای هان:
خب با توجه به اینکه خانم مین خواستن بازنشسته بشن...
÷ ببخشید....من دیگه مین نیستم....بنده لی یوری ام.
آقای هان: اوه درسته ببخشید...
خب رئیس لی یوری شخصی از میان ما ها رو به عنوان جانشین خودشون برای شرکت معرفی کردن...
یوری کاغذ رو که اسم جانشین-همون یونگی- رو روش نوشته رو به آقای هان میده...
آقای هان: و جانشینشون....آقای....وایسا خانم یوری جدی هستین؟
یوری: چرا که نه؟
آقای هان: مین یونگی. پسر خانم لی یوری...
همه- بیشتر جیمین و جونگکوک و تهیونگ و یوری - شروع کردن به دست زدن و یونگی از پشت میزی که نشسته بود تشکر کرد.
آقای هان: ولی نمیشه.
یوری: چرا اونوقت ؟
آقای هان: اولا همه ما میدونیم که آقای مین کی سوک و آقای مین یونگی چقدر باهم مشکل داشتن...غیر ممکنه چنین اجازه ای رو بدیم.
یوری: اولا...
+ مامان.
یونگی بلند میشه و حرف مادرش رو قطع میکنه. و روبه همه شروع میکنه حرف زدن.
+ درسته همتون میدونید من با پدرم مشکل داشتم...ولی این بین منو پدرم بود....همتون میدونید من از بچگی توی این شرکت بزرگ شدم و تمام تحصیلاتم به همین درس مربوطه...کم خودم برای این شرکت و تمام محصولاتش کار کردم..به نظرتون عقلانیه که بخوام تمام زحماتم رو فقط به خاطر مشکلم با پدرم به فنا بدم؟
همه داشتن به حرف های پسر جوان فکر میکردن...درست میگفت خودشم کم برای شرکت زحمت نکشیده بود...ولی..
آقای هان: من نمیتونم قبول کنم....میتونیم یه رأی گیری داشته باشیم...تمام رئیسان شرکت نظرشونو میگن که آقای مین یونگی بشه رئیس شرکت یا نه....چون فقط دو چهارم سهام برای شماست رئیس لی بقیش مال خانم مین و خانم لی خواهرتونه که اینجا حضور ندارن.
Part thirteen
۵ فوریه ۲۰۲۴ / سئول
- خانم مین آماده ؟
÷ اوه نه...خانم لی آقای پارک!
- اوه درسته دیگه مین نیستید....خب خانم لی آماده برای ضایع کردن همشون؟
÷ صد درصد آقای پارک...
+ دو دقیقه ساکت خواهش میکنمممم
و اینو درحالی که از وسطشون رد شد و روی مبل اتاق مادرش نشست گفت...
امروز میخواستن جانشین یوری رو به همه اعلام کنن و جیمین و جونگکوک و تهیونگ و حتی یوری دل تو دلشون نبود تا ببینن ری اکشن همه اون مدیر های بی لیاقت چیه.
و یونگی داشت از استرس تلف میشد....میترسید نذارن که بشه رئیس کل و تمام زحمت های مادرش به فنا بره....
& بچه ها و خاله وقتشه.
× بدویید بریممم هیونگااا و خاله یورییی...
+ کوک ببند!
- لتس گووو
..................
همه سر جاهاشون نشسته بودن...
یوری به عنوان رئیس کل شرکت روی صندلی ریاست و یونگی هم به عنوان مدیر کل سمت راست و جیمین هم دست راست مدیر کنار یوری...
و جونگکوک و تهیونگ هم کنار جیمین جا گرفته بودن..
آقای هان:
خب با توجه به اینکه خانم مین خواستن بازنشسته بشن...
÷ ببخشید....من دیگه مین نیستم....بنده لی یوری ام.
آقای هان: اوه درسته ببخشید...
خب رئیس لی یوری شخصی از میان ما ها رو به عنوان جانشین خودشون برای شرکت معرفی کردن...
یوری کاغذ رو که اسم جانشین-همون یونگی- رو روش نوشته رو به آقای هان میده...
آقای هان: و جانشینشون....آقای....وایسا خانم یوری جدی هستین؟
یوری: چرا که نه؟
آقای هان: مین یونگی. پسر خانم لی یوری...
همه- بیشتر جیمین و جونگکوک و تهیونگ و یوری - شروع کردن به دست زدن و یونگی از پشت میزی که نشسته بود تشکر کرد.
آقای هان: ولی نمیشه.
یوری: چرا اونوقت ؟
آقای هان: اولا همه ما میدونیم که آقای مین کی سوک و آقای مین یونگی چقدر باهم مشکل داشتن...غیر ممکنه چنین اجازه ای رو بدیم.
یوری: اولا...
+ مامان.
یونگی بلند میشه و حرف مادرش رو قطع میکنه. و روبه همه شروع میکنه حرف زدن.
+ درسته همتون میدونید من با پدرم مشکل داشتم...ولی این بین منو پدرم بود....همتون میدونید من از بچگی توی این شرکت بزرگ شدم و تمام تحصیلاتم به همین درس مربوطه...کم خودم برای این شرکت و تمام محصولاتش کار کردم..به نظرتون عقلانیه که بخوام تمام زحماتم رو فقط به خاطر مشکلم با پدرم به فنا بدم؟
همه داشتن به حرف های پسر جوان فکر میکردن...درست میگفت خودشم کم برای شرکت زحمت نکشیده بود...ولی..
آقای هان: من نمیتونم قبول کنم....میتونیم یه رأی گیری داشته باشیم...تمام رئیسان شرکت نظرشونو میگن که آقای مین یونگی بشه رئیس شرکت یا نه....چون فقط دو چهارم سهام برای شماست رئیس لی بقیش مال خانم مین و خانم لی خواهرتونه که اینجا حضور ندارن.
۲.۹k
۱۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.