جان من
میدانی جانِ من
اینروز ها همه می گویند اورا فراموش کن
نمیدانند تو آنچنان در من نفوذ کرده ای که تک تک سلول هایم تورا میپرستند
میدانی وقتی میگویند او تورا دوست نداشت!!! پس فراموشش کن
قلب من بیشتر برایت میکوبد انگار از حرف های دیگران انرژی میگیرد که تورا بیش از قبل بخواهـد
راستش را بخواهی من نه میخواهم فراموشت کنم و نه میتوانم ،فراموشت کنم،
آخر تو قشنگ ترین دلیل تپش قلب منی
می خواهم به یک حقیقتی اعتراف کنم ..
گفته بودم که من نویسنده ام ، اما راستش را نه آن نویسنده ی که تو فکر میکنی
من مثل آن ها نمی توانم هر زمان از شبانه روز برای خودم قهوه دم کنم و شروع کنم به نوشتن
حتی نمی توانم مثل آن ها خوشتیپ و خوش هیکل باشم
حتی عینک هم ندارم . یعنی ...
یعنی می دانی
من نمی توانم .... نمی توانم بدون حضورت بنویسم ؛
نه اینکه نتوانم
می توانم اما در نوشته هایم یک چیز آشکاری کم است
و آن : حضور توست
شاید اگر میدانستی که در نبودنت..
در ندیدنت..
اصلا در دلتنگی ات..
چه بر سرم آمده است,
آن گوشه ی ناب قلبت که سال ها و سال ها
بی هیچ قید و شرطی متعلق به خودم بود و عاشقانه هایمان,
محکم تر می تپید و قانع ات میکرد ک برگردی..
اما نمیدانی..
نمیخواهی که بدانی
تو چه میدانی از شب بیداری های یک عاشق؟
از هق هق های بی صدای یک مرد؟؟ #حرف #دل #من
اینروز ها همه می گویند اورا فراموش کن
نمیدانند تو آنچنان در من نفوذ کرده ای که تک تک سلول هایم تورا میپرستند
میدانی وقتی میگویند او تورا دوست نداشت!!! پس فراموشش کن
قلب من بیشتر برایت میکوبد انگار از حرف های دیگران انرژی میگیرد که تورا بیش از قبل بخواهـد
راستش را بخواهی من نه میخواهم فراموشت کنم و نه میتوانم ،فراموشت کنم،
آخر تو قشنگ ترین دلیل تپش قلب منی
می خواهم به یک حقیقتی اعتراف کنم ..
گفته بودم که من نویسنده ام ، اما راستش را نه آن نویسنده ی که تو فکر میکنی
من مثل آن ها نمی توانم هر زمان از شبانه روز برای خودم قهوه دم کنم و شروع کنم به نوشتن
حتی نمی توانم مثل آن ها خوشتیپ و خوش هیکل باشم
حتی عینک هم ندارم . یعنی ...
یعنی می دانی
من نمی توانم .... نمی توانم بدون حضورت بنویسم ؛
نه اینکه نتوانم
می توانم اما در نوشته هایم یک چیز آشکاری کم است
و آن : حضور توست
شاید اگر میدانستی که در نبودنت..
در ندیدنت..
اصلا در دلتنگی ات..
چه بر سرم آمده است,
آن گوشه ی ناب قلبت که سال ها و سال ها
بی هیچ قید و شرطی متعلق به خودم بود و عاشقانه هایمان,
محکم تر می تپید و قانع ات میکرد ک برگردی..
اما نمیدانی..
نمیخواهی که بدانی
تو چه میدانی از شب بیداری های یک عاشق؟
از هق هق های بی صدای یک مرد؟؟ #حرف #دل #من
۴۳.۳k
۱۱ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.