p³
ته: بریم پایین
ات:اوک بریم
رفتن پایین و نشستن تا شام بخورم و لیا دویید که بره پیش تهیونگ بشینه ولی آن زودتر نشست و اونم با حرص رفت رو برشون نشست
شروع کردن غذا خوردن
لیا: وایی نمیدونی تهیونگ جونم چقدر دلم برات تنگ شده بود
ته:مرسی منم همینطور
لیا :ات بیا اینجا بشین میخوام پیش تهیونگ بشینم
ات:جام راحته مشکل خودته
م.ت:از همون اولشم ته باید با لیا ازدواج میکرد
ته:عه مامان این چه حرفیه من ات رو دوست ندارم نه لیا رو
م.ت:این دختر هرزه رو ؟
ات هم از عصبانیت بلند شد و رفت طبقه بالا و محکم درو بست
لیا:فک کنم خانم ناراحت شد هههه خب بگذریم چه خبرا
ته:واقعا براتون متاسفم
ته هم رفت پیش ات
طبقه بالا:
ته:ات
ات:چیه میخوای طرفداری کنی (عصبانی)
ته:نه تو که میدونی اونا میخوام بزور با لیا ازدواج کنم
ات: مگه تو مجردی ؟
ات:اوک بریم
رفتن پایین و نشستن تا شام بخورم و لیا دویید که بره پیش تهیونگ بشینه ولی آن زودتر نشست و اونم با حرص رفت رو برشون نشست
شروع کردن غذا خوردن
لیا: وایی نمیدونی تهیونگ جونم چقدر دلم برات تنگ شده بود
ته:مرسی منم همینطور
لیا :ات بیا اینجا بشین میخوام پیش تهیونگ بشینم
ات:جام راحته مشکل خودته
م.ت:از همون اولشم ته باید با لیا ازدواج میکرد
ته:عه مامان این چه حرفیه من ات رو دوست ندارم نه لیا رو
م.ت:این دختر هرزه رو ؟
ات هم از عصبانیت بلند شد و رفت طبقه بالا و محکم درو بست
لیا:فک کنم خانم ناراحت شد هههه خب بگذریم چه خبرا
ته:واقعا براتون متاسفم
ته هم رفت پیش ات
طبقه بالا:
ته:ات
ات:چیه میخوای طرفداری کنی (عصبانی)
ته:نه تو که میدونی اونا میخوام بزور با لیا ازدواج کنم
ات: مگه تو مجردی ؟
۵.۹k
۱۲ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.