عشق اجباری p25
...ا/ت...
ینا؟اون دختره چرا میخواست بهم اسیب بزنه؟من حتی اونو نمیشناسم بزار خوب فکر کنم کی با من مشکل داره؟...ا...ایشا؟نه امکان نداره مگه میشه؟ایشا یعنی انقدر از من بدش میاد که بخواد بهم اسیب بزنه؟هوف اصلا اینا چین که من دارم بهشون فکر میکنم؟نمیتونم همینجوری بشینم باید بدونم چه خبره بهتره برم راجب ایشا یکم تحقیق کنم اما از کجا شروع کنم؟
(صدای در زدن میاد)
...ا/ت...
یعنی اون...کیه؟رفتم از چشمی در نگاه کردم یه مرد هیکلی بود
مرد:میشه در رو باز کنین؟براتون نامه اوردم
...ا/ت...
عمرا در رو باز کنم خیلی مشکوکه اخه کی میخواد به منو کوک نامه بده؟چیزی نمیگم تا خودش بگه
(مرد تلفنش رو برمیداره و به یه نفر زنگ میزنه)
مرد:قربان کسی خونه نیست حالا با نامه چیکار کنم؟...بزارم کنار در و برم؟چشم
(مرد نامه رو کنار در میزاره و میره)
...ا/ت...
فکر کنم واقعا پستچی بود در رو باز کردم و نامه رو برداشتم نامه ی عجیبی بود بازش کردم و...با چیزی که دیدم تعجب کردم 《تو قراره بمی*ری!》بمیرم؟واقعا نمیدونم چیکار کنم بهتره به پلیس بگم؟نه وقتی کوک اومدم بهش میگم
(یک ساعت بعد جونگ کوک وارد خونه میشه)
جونگ کوک:ا/ت کجایی
ا/ت:اینجام
جونگ کوک:بلیط رو گرفتم فردا میریم کره
ا/ت:باشه
جونگ کوک:وقتی نبودم اتفاقی نیوفتاد؟
ا/ت:یه پستچی اومد و یه نامه بهم داد توش نوشته بود 《تو قراره بمی*ری!》
جونگ کوک:واقعا؟دیگه جات امن نیست به بادیگاردم و راننده شخصیم میگم فردا بیاد تا اتفاقی نیوفته
ا/ت:کوک
جونگ کوک:بله؟
ا/ت:کی از من خیلی بدش میاد به نظرت؟
جونگ کوک:نمیدونم...ولی یادمه ایشا ازت خوشش نمیومد چون زنم بودی
ا/ت:نکنه کار ایشا باشه؟اخه مگه من چی دارم که یه غریبه میخواد منو بک*شه؟ اگه ایشا باشه چی؟اخه اون از من متنفره
جونگ کوک:مگه مهمه کیه؟مهم اینکه در امان باشی...نگران نباش حواسم بهت هست
(جونگ کوک ا/ت رو بغل میکنه...ا/ت گریش میگیره)
ا/ت:میبینی؟توی زندگیم همیشه باید یه چیزی باشه که ناراحتم کنه
جونگ کوک:ا/ت خواهش میکنم گریه نکن قراره بریم کره خودت میدونی کره جای امنیه همه جا دوربین مداربسته داره تازه قراره با راننده و بادیگارد بریم نگران نباش حواسم بهت هست
ا/ت:اگه قات*ل کره بیاد چی؟
جونگ کوک:گفتم که حتی اگه بیاد کره دوربین مداربسته فیلمشو میگیره ولی من فکر نکنم___
(صدای در زدن میاد)
ا/ت:ا..اون کیه؟
جونگ کوک:نمیدونم
(جونگ کوک از چشمی در میبینه که یه دختر اشنا داره با استرس در میزنه)
جونگ کوک:اشنائه
ا/ت:درو باز نکن توروخدا
جونگ کوک:فکر کنم تو خطره باید باز کنم
(جونگ کوک درو باز میکنه و دختر با عجله وارد خونه میشه)
دختر:خواهش میکنم درو ببند!
(جونگ کوک درو میبنده)
ا/ت:هی چقدر قیافت اشنائه
دختر:من نوائم دوست ایشا همونی که__
#فیک
ینا؟اون دختره چرا میخواست بهم اسیب بزنه؟من حتی اونو نمیشناسم بزار خوب فکر کنم کی با من مشکل داره؟...ا...ایشا؟نه امکان نداره مگه میشه؟ایشا یعنی انقدر از من بدش میاد که بخواد بهم اسیب بزنه؟هوف اصلا اینا چین که من دارم بهشون فکر میکنم؟نمیتونم همینجوری بشینم باید بدونم چه خبره بهتره برم راجب ایشا یکم تحقیق کنم اما از کجا شروع کنم؟
(صدای در زدن میاد)
...ا/ت...
یعنی اون...کیه؟رفتم از چشمی در نگاه کردم یه مرد هیکلی بود
مرد:میشه در رو باز کنین؟براتون نامه اوردم
...ا/ت...
عمرا در رو باز کنم خیلی مشکوکه اخه کی میخواد به منو کوک نامه بده؟چیزی نمیگم تا خودش بگه
(مرد تلفنش رو برمیداره و به یه نفر زنگ میزنه)
مرد:قربان کسی خونه نیست حالا با نامه چیکار کنم؟...بزارم کنار در و برم؟چشم
(مرد نامه رو کنار در میزاره و میره)
...ا/ت...
فکر کنم واقعا پستچی بود در رو باز کردم و نامه رو برداشتم نامه ی عجیبی بود بازش کردم و...با چیزی که دیدم تعجب کردم 《تو قراره بمی*ری!》بمیرم؟واقعا نمیدونم چیکار کنم بهتره به پلیس بگم؟نه وقتی کوک اومدم بهش میگم
(یک ساعت بعد جونگ کوک وارد خونه میشه)
جونگ کوک:ا/ت کجایی
ا/ت:اینجام
جونگ کوک:بلیط رو گرفتم فردا میریم کره
ا/ت:باشه
جونگ کوک:وقتی نبودم اتفاقی نیوفتاد؟
ا/ت:یه پستچی اومد و یه نامه بهم داد توش نوشته بود 《تو قراره بمی*ری!》
جونگ کوک:واقعا؟دیگه جات امن نیست به بادیگاردم و راننده شخصیم میگم فردا بیاد تا اتفاقی نیوفته
ا/ت:کوک
جونگ کوک:بله؟
ا/ت:کی از من خیلی بدش میاد به نظرت؟
جونگ کوک:نمیدونم...ولی یادمه ایشا ازت خوشش نمیومد چون زنم بودی
ا/ت:نکنه کار ایشا باشه؟اخه مگه من چی دارم که یه غریبه میخواد منو بک*شه؟ اگه ایشا باشه چی؟اخه اون از من متنفره
جونگ کوک:مگه مهمه کیه؟مهم اینکه در امان باشی...نگران نباش حواسم بهت هست
(جونگ کوک ا/ت رو بغل میکنه...ا/ت گریش میگیره)
ا/ت:میبینی؟توی زندگیم همیشه باید یه چیزی باشه که ناراحتم کنه
جونگ کوک:ا/ت خواهش میکنم گریه نکن قراره بریم کره خودت میدونی کره جای امنیه همه جا دوربین مداربسته داره تازه قراره با راننده و بادیگارد بریم نگران نباش حواسم بهت هست
ا/ت:اگه قات*ل کره بیاد چی؟
جونگ کوک:گفتم که حتی اگه بیاد کره دوربین مداربسته فیلمشو میگیره ولی من فکر نکنم___
(صدای در زدن میاد)
ا/ت:ا..اون کیه؟
جونگ کوک:نمیدونم
(جونگ کوک از چشمی در میبینه که یه دختر اشنا داره با استرس در میزنه)
جونگ کوک:اشنائه
ا/ت:درو باز نکن توروخدا
جونگ کوک:فکر کنم تو خطره باید باز کنم
(جونگ کوک درو باز میکنه و دختر با عجله وارد خونه میشه)
دختر:خواهش میکنم درو ببند!
(جونگ کوک درو میبنده)
ا/ت:هی چقدر قیافت اشنائه
دختر:من نوائم دوست ایشا همونی که__
#فیک
۱.۱k
۱۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.