پسر عموی مغرور من●○

پسر عموی مغرور من●○

Chapter two P22

صبح ۴:۳۰
ا.ت ویو
با صدای آلارم گوشیم از خواب پاشدم رفتم دستشویی و بعد رفتم حموم یه دوش ۳۰ مینی گرفتم و بعد از اینکه از حموم اومدم به پوستم رسیدیگ کردم و موهامو خشک کردم و بعد یه لباس سیاه همراه با دانش که سیاه بود پوشیدم و موهامو حالت دادم و یکم آرایش کردم و وقتی میخواستم بیام بیرون گفتم یکم کرم بریزم پس رفتم پیش اجوما و بعد از اینکه یک پارچ آب یخو دستم گرفتم رفتم داخل اتاق کوک و بالا سرش وایسادم
ا
۲
۳
و ریختم روش که مثل جن زده ها بیدار شد یکم که دقت کرد میخواست دنبالم راه بیوفته که زود از اتاقش بیرون اومدم و با کلیدی کع کش رفته بودم در اتاق قفل کردم که با صدای بلند گفت
کوک:درو باز کن(صدای بلند)
ا.ت:خخخ
کوک:ا.ت عصبیم نکن
ا.ت:نه بابا
بعد بی توج بازم رفتم یه پارچ آب یخ از اجوما گرفتم و پیش به سوی اتاق هرزه خانم
بدون هیچ صدای داخل شدم و آبو روش ریختم و زود بدون اینکه حرفی ازش بشنوم در رفتم و مثل اتاق کوک اتاق هرزه خانمم قفل کردم و کلیدارو توی جیبم انداختم
و به سمت گرانترین متشین کوک رفتم
ا.ت:یکم حال کنیم
بعد سوار ماشین شدم و درو بستم و به سمت صحنه