دوست دارم باباp6

دوست دارم باباp6
از زبان ات
که یهو
چشم به رانندم افتاد مثلا بش گفتم حق نداری بیای تو از جام پا شدم و گفتم
+اون مردرو میبینی
=آره
+یواشکی بیارش به اتاق شماره ۸
=چیزی شده
+رانندمه پدر جدیدم گفته تعقیبم کنه منم بش گفتم حق نداری بیای تو ولی بازم اومد
=اوک
پا شدم رفتم اتاق شماره ۸ این اتاق چند سالی میشه که فقط برا منه
رفتم نشستم رو مبل و منتظر موندم
یکم بعد اوردنش جلوم وایساد با اشاره از پشت به پاش زدم که باعث شد روی زانوهاش بیوفته
+بت چی گفتم گفتم نباید بیای تو ولی اومدی الان باید از سرپیچیت چیکار کنم  چشتو درارم یا انقشتاتو قطع کنم یا بکشمت
○ارباب بهم دستور دادن
+داد که داد البته خب درسته اربابت هنو نمیدونه با کی طرفه
رفتم جلو دهنمو نزدیک گوشش کردم و گفتم
+نظرت چیه به اربابت بگیم من کیم
○چ..چی!!!!
۴۰ دقیقه بعد
بعد از ی عالمه کتک کاری رفتم نشستم ویسکیمو کشیدم سرم گوشیمو برداشتم ازش فیلم گرفتم بعد فرستادم به کوک
از زبان کوک
ات رفت بیرون به رانندش گفتم چش ازش بر نداره تقریبن ۱ ساعت اینا گذشته بود که ات بهم پیم داد ی فیلمی فرستاده بود بازش کردم و دیدم رانندهه همه جاش پر خونه کل صورتش ترکیده و ات داره صداش میکنه و میگه
+نمیخوای پاشی برا اربابت پارس کنی پاشو کوچولو یا نکنه یادت رفته سگ اربابت بودن
ک ی پیم داد و گفت
+اولین و آخرین بارت باشه آدم فرستادی ک کلا چشش رو من باشه و بهت همه چی رو بگه وگرنه شاید دفعه بعد این بلا سر تو بیاد نه ادمات
با حرف اخرش انگار آب جوش ریختن روم عصابم بهم ریخت ک بهش گفتم
_زود بیا خونه
+اعصابم خورده شاید کلا نیام امشب فردا صبح میام بای
_زود بیا خونه
_جواب بده
_همین الان گمشو بیا خونه
_با توعم
صبرم تموم شد پا شدم ک خودم برم دنبالش

اسلاید دو لباس ات