سناریو درخواستی
#سناریو #درخواستی
وقتی به عنوان خواهرشون میری بار(۱۳ سالته)
و ۳ شب برمیگردی خونه
چان. او عجب گوها حالا برا من دیر میای خونه اونم از بار اره؟وقتی تنبیهت کردم میفهمی(داداششه گایز از اون تنبیها نه)
لینو.چرا دیر اومدی؟
ا.ت. د..داداش چیزهه....ببین
لینو. دهنتو ببند خودم فهمیدم پس همین حالا گوشیتو کارت عابر و بهم بده
ا.ت. اما.....
لینو. همینکه گفتم
چانگبین.ایشون تعقیبت کرده بود وقتی از خونه رفتی بیرون و دید دم در بار وایسادی پس اصلا نزاشت که بری تو و تورو با خودش برد خونه
هیونجین.ساعت داشت سه رو رد میکرد و هیون از اعصبانیت اکثر وسایل خونه رو شکسته بود تو هم به هوای اینکه هیون الان دیگه خوابه کلید انداختی و وارد خونه شدی غافل از اینکه توی چه مخمصه ای افتادی........
هان.ایشون از نگرانی زیاد داشت گریه میکرد و وقتی در خونه باز شد و قیافه ی سالم تورو دید سریع پرید و بغلت کرد البته که بعدش یه دعوای کوچولویی داشتین ولی خب باز زیاد بهت سخت نگرفت
فیلیکس.من تورو پیدا کنم کشمت ا.تتتت کشتمتتت(داد)
از اونجایی که پشت در خونه بودی ت......نمیکردی که بری تو ولی میدونستی اگر دیرتر بکنی واقعا میکشتت پس کلیدو انداختی تو در و وارد خونه شدی
فیلیکس. او بلخره اومدی کوچولو؟میدونم باهات چیکار کنم😔
سونگمین.خیلی دعوا کرده بودین آخرشم چغلی(نمیدونم چطور نوشته میشه)تو رو به پدرتون کرد و بگا رفتی.......
جونگین.باهم رفته بودین بار و اوضاع یکی تون از اون یکی بدتر و وقتی رفتین خونه به دست پدر مادر به قتل رسیدین.........
وقتی به عنوان خواهرشون میری بار(۱۳ سالته)
و ۳ شب برمیگردی خونه
چان. او عجب گوها حالا برا من دیر میای خونه اونم از بار اره؟وقتی تنبیهت کردم میفهمی(داداششه گایز از اون تنبیها نه)
لینو.چرا دیر اومدی؟
ا.ت. د..داداش چیزهه....ببین
لینو. دهنتو ببند خودم فهمیدم پس همین حالا گوشیتو کارت عابر و بهم بده
ا.ت. اما.....
لینو. همینکه گفتم
چانگبین.ایشون تعقیبت کرده بود وقتی از خونه رفتی بیرون و دید دم در بار وایسادی پس اصلا نزاشت که بری تو و تورو با خودش برد خونه
هیونجین.ساعت داشت سه رو رد میکرد و هیون از اعصبانیت اکثر وسایل خونه رو شکسته بود تو هم به هوای اینکه هیون الان دیگه خوابه کلید انداختی و وارد خونه شدی غافل از اینکه توی چه مخمصه ای افتادی........
هان.ایشون از نگرانی زیاد داشت گریه میکرد و وقتی در خونه باز شد و قیافه ی سالم تورو دید سریع پرید و بغلت کرد البته که بعدش یه دعوای کوچولویی داشتین ولی خب باز زیاد بهت سخت نگرفت
فیلیکس.من تورو پیدا کنم کشمت ا.تتتت کشتمتتت(داد)
از اونجایی که پشت در خونه بودی ت......نمیکردی که بری تو ولی میدونستی اگر دیرتر بکنی واقعا میکشتت پس کلیدو انداختی تو در و وارد خونه شدی
فیلیکس. او بلخره اومدی کوچولو؟میدونم باهات چیکار کنم😔
سونگمین.خیلی دعوا کرده بودین آخرشم چغلی(نمیدونم چطور نوشته میشه)تو رو به پدرتون کرد و بگا رفتی.......
جونگین.باهم رفته بودین بار و اوضاع یکی تون از اون یکی بدتر و وقتی رفتین خونه به دست پدر مادر به قتل رسیدین.........
۶.۵k
۱۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.