Par27:
Par27:
ویو هاری :
درو باز کردیم و مامان بابا رو دیدم اونا تا منو دیدیدن با ذوق اومد سمتم( مامانش با ! باباش رو با " نشون میدم )
! دخترررررررررمممممممم مامانننن
" دختررررررررررررربابااااااااااا
خلاصه رفتیم تو بغل هم و نشستیم حرف زدیم که قرار شد بشینیم حرف بزنیم باهم در مورد خواستگاری
! خب دخترم چیزی شده
" اره بابا نگران شدم
+تهیونگ تو میشه بگی
÷خب ...
نشست از اول اشنایمون با کوکو گفت
÷ الانم گفت اگه مامان و بابا تون اجازه بدن بیام خواستگاری هاری
! جیغغغغغغغغغغ
" ای ای ای هین این فیلما شد کههههههه ( اشک شدق)
! وای واسه دخترک داره خواستگار میادددددد وایی داره ازدواج میکنهههه
+ یا خدا مامان بابا چتونه من خودم امقدر ذوق ندارم
! ای ای ای مادر که شدی میفهمی
" پدر که شدی میفهمی
+ جسارتن پدر جان من بابا قرار نیس بشم
" حالا هرچی
+ الان زنگ بزنم به کوک بگم
! بگو همین فردا بیاد
+یا خدا باشه
رفتم اتاق یهو از شدت خوشحالی پریدم تو تخت سرمو کردم تو بالشت جیغ کشیدم همون لحظه کوک ویدیو کال گرفت
+ عشقممممممم
_ جانم چرا گریه میکنی مامان بابات چیزی گفتن
+ اوکی دادننننننن
_ ایوللللللللللللللل
یهو دیدم پاشد کل خونرو دویید
+ عشقم عشقم اروم باش نفس بکش تو به مامانت گفتی ؟
_ اره اوناعم راه افتادن
+ اها راستییییی
_ چی چی چیشده
+ مامان بابام گفتن فردا شب بیاین هرچی زودتر یهتر
_ یسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس
+ اروم باش تو فردا اوکیی؟
_ من الانم اوکیم تو بیخوای
+ افرین
+ خب دیگه برو بخواب تا فردا
_ هی یزره دیگه صبر کنیم باهم رویه تخت بهم شب بخیر میگیم
+ کو تا اون موقع حالا فعلا برو بخواب خوابم میاد
_ باشه فداتشم شبت بخیر
+ بای بای
(صبح ساعت ۱۰)
ویو هاری :
با جیغ و داد مامانم بیدار ضدم که داشت بالا سرم غر غر میکرد
+ اوف مامان چخبره اول صبی
!اول صبی و مرض ساعت ۱۰ مثلا قراره امروز بیان خواستگاریت پاشو کلی کار داریم باید بریم خرید
+ مامان اون همه لباس دارم بیخیال
!اون همه لباسو مرض باید نو باشه پاشو صبحونتو بخور بریم اول خرید بعد ارایشگاه یه دستی به سرو روت بندازن عین این امازونی ها شدی
+ مامان شوهر منو همینجوری دوس داره
!وای داماد گلمممممممم فداش بشممم
+ مامان من اینجوری قربون صدقهی اون نمیرماااا
!خفه شو پاشو
خلاصه پاشدمو صبحونه خوردیم رفتم یه دوش گرفتم اومدم بیرون موهامو خشک کردم حاضر شدم و ساعت ۳ زدیم بیرون کع بریم خرید رفتیم خرید و اینا رو کردیم و ارایشگاه هم رفتیم موهامو رنگ کردم کوتاهم کردم یزره ساعت ۸ رسیدیم خونه و کوک اینا ساعت ۹ میومدن رفتم سریع لباسامو پوشیدمو
ویو هاری :
درو باز کردیم و مامان بابا رو دیدم اونا تا منو دیدیدن با ذوق اومد سمتم( مامانش با ! باباش رو با " نشون میدم )
! دخترررررررررمممممممم مامانننن
" دختررررررررررررربابااااااااااا
خلاصه رفتیم تو بغل هم و نشستیم حرف زدیم که قرار شد بشینیم حرف بزنیم باهم در مورد خواستگاری
! خب دخترم چیزی شده
" اره بابا نگران شدم
+تهیونگ تو میشه بگی
÷خب ...
نشست از اول اشنایمون با کوکو گفت
÷ الانم گفت اگه مامان و بابا تون اجازه بدن بیام خواستگاری هاری
! جیغغغغغغغغغغ
" ای ای ای هین این فیلما شد کههههههه ( اشک شدق)
! وای واسه دخترک داره خواستگار میادددددد وایی داره ازدواج میکنهههه
+ یا خدا مامان بابا چتونه من خودم امقدر ذوق ندارم
! ای ای ای مادر که شدی میفهمی
" پدر که شدی میفهمی
+ جسارتن پدر جان من بابا قرار نیس بشم
" حالا هرچی
+ الان زنگ بزنم به کوک بگم
! بگو همین فردا بیاد
+یا خدا باشه
رفتم اتاق یهو از شدت خوشحالی پریدم تو تخت سرمو کردم تو بالشت جیغ کشیدم همون لحظه کوک ویدیو کال گرفت
+ عشقممممممم
_ جانم چرا گریه میکنی مامان بابات چیزی گفتن
+ اوکی دادننننننن
_ ایوللللللللللللللل
یهو دیدم پاشد کل خونرو دویید
+ عشقم عشقم اروم باش نفس بکش تو به مامانت گفتی ؟
_ اره اوناعم راه افتادن
+ اها راستییییی
_ چی چی چیشده
+ مامان بابام گفتن فردا شب بیاین هرچی زودتر یهتر
_ یسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس
+ اروم باش تو فردا اوکیی؟
_ من الانم اوکیم تو بیخوای
+ افرین
+ خب دیگه برو بخواب تا فردا
_ هی یزره دیگه صبر کنیم باهم رویه تخت بهم شب بخیر میگیم
+ کو تا اون موقع حالا فعلا برو بخواب خوابم میاد
_ باشه فداتشم شبت بخیر
+ بای بای
(صبح ساعت ۱۰)
ویو هاری :
با جیغ و داد مامانم بیدار ضدم که داشت بالا سرم غر غر میکرد
+ اوف مامان چخبره اول صبی
!اول صبی و مرض ساعت ۱۰ مثلا قراره امروز بیان خواستگاریت پاشو کلی کار داریم باید بریم خرید
+ مامان اون همه لباس دارم بیخیال
!اون همه لباسو مرض باید نو باشه پاشو صبحونتو بخور بریم اول خرید بعد ارایشگاه یه دستی به سرو روت بندازن عین این امازونی ها شدی
+ مامان شوهر منو همینجوری دوس داره
!وای داماد گلمممممممم فداش بشممم
+ مامان من اینجوری قربون صدقهی اون نمیرماااا
!خفه شو پاشو
خلاصه پاشدمو صبحونه خوردیم رفتم یه دوش گرفتم اومدم بیرون موهامو خشک کردم حاضر شدم و ساعت ۳ زدیم بیرون کع بریم خرید رفتیم خرید و اینا رو کردیم و ارایشگاه هم رفتیم موهامو رنگ کردم کوتاهم کردم یزره ساعت ۸ رسیدیم خونه و کوک اینا ساعت ۹ میومدن رفتم سریع لباسامو پوشیدمو
۹.۳k
۱۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.