پارت ۱
پارت ۱
ویو ا/ت صبح با صدای زنگ گوشیم بلند شدم حموم ۵ مینی کردم بعد رفتم صبحونه آماده کردن که لوک هم اومد اوک دوست صمیمی منه که تو یک خونه زندگی میکنیم منم که تو یه شرکت کار میکنم
^سلام ا/ت صبحت بخیر
سلام لوک صبح تو هم بخیر
بعد از خوردن صبحانه لوک گفت
^ تو برو دیر میکنی من جمع میکنم
مرسی لوک
بعد رفتم آرایش ملایم کردم موهام رنگش خرمایی بود و حالت دار بود برا همین باز گزاشتم موهام رو بعد از اینکه آرایشم تموم شد رفتم لباسام رو پوشیدم رفتم شرک(اسلاید ۲ )
رئسم خیلی سختگیر بود ولی خدایی جذاب بود وقطی به من نزدیک میشه قلبم شروع میکنه به زود زود تپیدن رسیدم به شرکت که رفتم پیشش که طراحیامو نشون بدم که.....
خب برای آشنایی فقط اینقدر نوشتم براتون اگه میخواین پارت های بعدی رو بزارم حمایتم کنین❤🌷🥰
ویو ا/ت صبح با صدای زنگ گوشیم بلند شدم حموم ۵ مینی کردم بعد رفتم صبحونه آماده کردن که لوک هم اومد اوک دوست صمیمی منه که تو یک خونه زندگی میکنیم منم که تو یه شرکت کار میکنم
^سلام ا/ت صبحت بخیر
سلام لوک صبح تو هم بخیر
بعد از خوردن صبحانه لوک گفت
^ تو برو دیر میکنی من جمع میکنم
مرسی لوک
بعد رفتم آرایش ملایم کردم موهام رنگش خرمایی بود و حالت دار بود برا همین باز گزاشتم موهام رو بعد از اینکه آرایشم تموم شد رفتم لباسام رو پوشیدم رفتم شرک(اسلاید ۲ )
رئسم خیلی سختگیر بود ولی خدایی جذاب بود وقطی به من نزدیک میشه قلبم شروع میکنه به زود زود تپیدن رسیدم به شرکت که رفتم پیشش که طراحیامو نشون بدم که.....
خب برای آشنایی فقط اینقدر نوشتم براتون اگه میخواین پارت های بعدی رو بزارم حمایتم کنین❤🌷🥰
۲.۸k
۲۴ شهریور ۱۴۰۳