دو پارتی عشق سرد. ..part 1
هر روز باهام سرد تر میشد کلا فقط چند هفته بود که باهم بودیم اما هر روز از روز قبل سرد تر میشد تصمیم گرفتم بهش بگم
یونگ هی: سلامممم
تهیونگ : سلام * سرد
یونگ هی : چخبرا ؟ چی کارا می کنی
تهیونگ : هیچی
یونگ هی : دقت کردی هر چقدر بیشتر حرف میزنیم سرد تر میشیم؟
تهیونگ : درسته ... داریم سرد تر میشیم ، شاید به این زودی روزی برسه که همو فراموش کنیم
یونگ هی : چیی ؟
تهیونگ : این طبیعت منه ، بعد یه مدت به کل علاقم از یه نفر به نفرت ، یا چیز دیگه ای تبدیل میشه
یونگ هی : تهیونگ چی داری میگی ؟
تهیونگ : من آدم خونسردیم، به طوری که نابودی کسی برام مهم نیست ، تو این دنیا کسی جز خودم برام ارزشمند تر نیست ، نفرتو به دوست داشتن ترجیح میدم و آدما را با یه جمله خورد می کنم
یونگ هی :" نمی دونم چم شده بود اشکام انگار آبشار می ریخت چطور می تونست همچین حرفایی رو بزنه این وجدان نداره ؟ واقعا اصلا بره به درک "
تهیونگ : این ذات منه
یونگ هی : عوضیییییی برو گم شو
تهیونگ : بهتره بگم عوضی بودن تو خون منه
و از اون جا دور شد و رفت و اون دختر به این معصومی و عشق پاکشو تنها گذاشت دنیا همینه کسی که فک می کنی پیشت میمونه تو یه ثانیه با یه حرف ول می کنه میره الان اون دختر بی چاره چی کار می تونه بکنه ؟ قلبش خورد شده فقط آرزو می کنه که برگرده و بگه که اشتباه کردم بهم برگرد اما آیت آرزو هیچ وقت قرار نیست اتفاق بیوفته دخترک رفت و یک بطری ویسکی خرید وقتی تمامشو خورد اونو شکست
یونگ هی : با این که عوضی بودی و هستی من بازم دوست دارم
خواست رگشو بزنه
اما یهو ...
لایک : ۷
کامنت : ۳
بین دو راهی موندم اخرشو غمگین تموم کنم یا شاد ؟
یونگ هی: سلامممم
تهیونگ : سلام * سرد
یونگ هی : چخبرا ؟ چی کارا می کنی
تهیونگ : هیچی
یونگ هی : دقت کردی هر چقدر بیشتر حرف میزنیم سرد تر میشیم؟
تهیونگ : درسته ... داریم سرد تر میشیم ، شاید به این زودی روزی برسه که همو فراموش کنیم
یونگ هی : چیی ؟
تهیونگ : این طبیعت منه ، بعد یه مدت به کل علاقم از یه نفر به نفرت ، یا چیز دیگه ای تبدیل میشه
یونگ هی : تهیونگ چی داری میگی ؟
تهیونگ : من آدم خونسردیم، به طوری که نابودی کسی برام مهم نیست ، تو این دنیا کسی جز خودم برام ارزشمند تر نیست ، نفرتو به دوست داشتن ترجیح میدم و آدما را با یه جمله خورد می کنم
یونگ هی :" نمی دونم چم شده بود اشکام انگار آبشار می ریخت چطور می تونست همچین حرفایی رو بزنه این وجدان نداره ؟ واقعا اصلا بره به درک "
تهیونگ : این ذات منه
یونگ هی : عوضیییییی برو گم شو
تهیونگ : بهتره بگم عوضی بودن تو خون منه
و از اون جا دور شد و رفت و اون دختر به این معصومی و عشق پاکشو تنها گذاشت دنیا همینه کسی که فک می کنی پیشت میمونه تو یه ثانیه با یه حرف ول می کنه میره الان اون دختر بی چاره چی کار می تونه بکنه ؟ قلبش خورد شده فقط آرزو می کنه که برگرده و بگه که اشتباه کردم بهم برگرد اما آیت آرزو هیچ وقت قرار نیست اتفاق بیوفته دخترک رفت و یک بطری ویسکی خرید وقتی تمامشو خورد اونو شکست
یونگ هی : با این که عوضی بودی و هستی من بازم دوست دارم
خواست رگشو بزنه
اما یهو ...
لایک : ۷
کامنت : ۳
بین دو راهی موندم اخرشو غمگین تموم کنم یا شاد ؟
۱۳.۳k
۲۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.