رویایی همانند کابوس پارت 23
رویایی همانند کابوس🖤😃
#par23
#matin
رفتم جلوی در خاتون در و زدم
خاتون اومد بیرون گفت=چیشده پسرم
متین=خاتون نیکا حالش خرابه بیا ببین چشه
بیبی=باش الان میام
بعد رفت یه چی انداخت دور شونه هاش باهم رفتیم سمت اتاق مهمون وقتی رفتیم تو نیکا روشو کشیده بود داشت میلرزید
بی بی رفت بالای سر نیکا گفت=خدا مرگم بده دختر چیکار اینطوری شدی تو یه عطسه کرد که خندم گرفت اما جلو خودمو نگه داشتم گفت=سردمه
بی بی=تب کردی رو تو باز کن
نیکا=نه تروخدا
بعد پتو تا گردنش اورد محکم گرفت
بیبی=خوب دخترم باید رو تو باز کنی
بی بی پتو رو کشید اینور اما نیکا ول نکردی
رفتم نزدیک پتو رو گرفتم گفتم=نیکا ولش کن
نیکا پتو رو ول کرد چشم به دستش خورد کبود بود
چشامو بستم گفتم=خاتون کارم داشتی صدام کن
بعد رفتم بیرون سمت اتاقم
در و باز کردم دیدم رویا حوله دورش پیچیده داره موهاشو خشک میکنه منو دید یه لبخند زد گفت=کجا غیبت زده بود
منین=به تو ربطی نداره
بهم یه نگاه کرد هیچی نگفت مشغول خشک کردن موهاش شد یهو صدای خاتون بلند شد سریع رفتم بیرونگفتم چیشدع خاتون
بی بی=نیکا تشنج کرد
اینو گفت سریع دیوییدم سمت اتاق نیکا دیدیم داره میلرزه سریع بلندش کردم سوار ماشین کردمش حرکت کردمسمت بیمارستان
جلوی در بیمارستان بغلش کردم داشت میلرزید تو بغلم رفتم تو برانکارد اوردن نیکا رو گذاشتم استرس داشتم نفس کشیدن برام سخت بود
تقصیر من بود من تکیه دادم به دیوار گوشیم زنگ خورد رویا بود خواستم جواب بدم پرستار صدام کرد گوشیو قطع کردم رفتم پیشش کفت= چه نسبتی باهاشون دارید؟
چی میگفتم پرستار =اقا با شما ام
متین=نامزدمه الان چطوره؟
پرستار = تشنج رفع شده سرم زدم واسشون سرم تموم شد میتونید ببرنیشون فقط باید زیاد استراحت کنن
متین=میتونم ببنمش؟
پرستار ارع گفت رفتم سمت اتاق نیکا در و باز کردم رفتم تو نیکا خواب بود بهش سرم وصل بود
رفتم بالا سرش وایستادم دلیلش منبودم من لعنتی یهو انگشتشو تکون داد اشکمو پاک کردم
نمیخواستم بفهمه عاشقشم هنوز نباید بفهمه نباید
#nika
چشامو باز کردم تو یه جای ناشناس بودم متین بالا سرم بود
با زور گفتم اینجا کجاست
متین=قبرستون
نیکا=چی؟
متین=ارع اینجام بهشته
نیکا=هن؟
متین=خوب اسکل بیمارستانه
نیکا=میمیری از اول بگی؟
متین=جی گفتی؟
نیکا=ببخشید
متین=افریت الان سرمت تموم میشه میزیم خونه اول صبی دردسر درست کردی
نیکا=تقصیر خودته
متین=نفهمیدم؟
نیکا= خودت منو تو انباری زندانینمیکردی اینطوری نیمشد
متین= تو اگ هرزه گی هاتو بزاری واسه جای ایگ این اتفاق نمیوفته
نیکا=...
#par23
#matin
رفتم جلوی در خاتون در و زدم
خاتون اومد بیرون گفت=چیشده پسرم
متین=خاتون نیکا حالش خرابه بیا ببین چشه
بیبی=باش الان میام
بعد رفت یه چی انداخت دور شونه هاش باهم رفتیم سمت اتاق مهمون وقتی رفتیم تو نیکا روشو کشیده بود داشت میلرزید
بی بی رفت بالای سر نیکا گفت=خدا مرگم بده دختر چیکار اینطوری شدی تو یه عطسه کرد که خندم گرفت اما جلو خودمو نگه داشتم گفت=سردمه
بی بی=تب کردی رو تو باز کن
نیکا=نه تروخدا
بعد پتو تا گردنش اورد محکم گرفت
بیبی=خوب دخترم باید رو تو باز کنی
بی بی پتو رو کشید اینور اما نیکا ول نکردی
رفتم نزدیک پتو رو گرفتم گفتم=نیکا ولش کن
نیکا پتو رو ول کرد چشم به دستش خورد کبود بود
چشامو بستم گفتم=خاتون کارم داشتی صدام کن
بعد رفتم بیرون سمت اتاقم
در و باز کردم دیدم رویا حوله دورش پیچیده داره موهاشو خشک میکنه منو دید یه لبخند زد گفت=کجا غیبت زده بود
منین=به تو ربطی نداره
بهم یه نگاه کرد هیچی نگفت مشغول خشک کردن موهاش شد یهو صدای خاتون بلند شد سریع رفتم بیرونگفتم چیشدع خاتون
بی بی=نیکا تشنج کرد
اینو گفت سریع دیوییدم سمت اتاق نیکا دیدیم داره میلرزه سریع بلندش کردم سوار ماشین کردمش حرکت کردمسمت بیمارستان
جلوی در بیمارستان بغلش کردم داشت میلرزید تو بغلم رفتم تو برانکارد اوردن نیکا رو گذاشتم استرس داشتم نفس کشیدن برام سخت بود
تقصیر من بود من تکیه دادم به دیوار گوشیم زنگ خورد رویا بود خواستم جواب بدم پرستار صدام کرد گوشیو قطع کردم رفتم پیشش کفت= چه نسبتی باهاشون دارید؟
چی میگفتم پرستار =اقا با شما ام
متین=نامزدمه الان چطوره؟
پرستار = تشنج رفع شده سرم زدم واسشون سرم تموم شد میتونید ببرنیشون فقط باید زیاد استراحت کنن
متین=میتونم ببنمش؟
پرستار ارع گفت رفتم سمت اتاق نیکا در و باز کردم رفتم تو نیکا خواب بود بهش سرم وصل بود
رفتم بالا سرش وایستادم دلیلش منبودم من لعنتی یهو انگشتشو تکون داد اشکمو پاک کردم
نمیخواستم بفهمه عاشقشم هنوز نباید بفهمه نباید
#nika
چشامو باز کردم تو یه جای ناشناس بودم متین بالا سرم بود
با زور گفتم اینجا کجاست
متین=قبرستون
نیکا=چی؟
متین=ارع اینجام بهشته
نیکا=هن؟
متین=خوب اسکل بیمارستانه
نیکا=میمیری از اول بگی؟
متین=جی گفتی؟
نیکا=ببخشید
متین=افریت الان سرمت تموم میشه میزیم خونه اول صبی دردسر درست کردی
نیکا=تقصیر خودته
متین=نفهمیدم؟
نیکا= خودت منو تو انباری زندانینمیکردی اینطوری نیمشد
متین= تو اگ هرزه گی هاتو بزاری واسه جای ایگ این اتفاق نمیوفته
نیکا=...
۴۰.۹k
۲۲ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.