|my sweet dream|
|my sweet dream|
p¹
*ا/ت ویو*
آخره هفته بود و با کارینا سمت پیست موتور سواری رفتیم تفریح هردومون یا مسابقات موتور سواری بود یا ماشین ، هردو مون جزو بهترین راننده ها بودیم و فقط رقابت بین خودمون شاید سخت بود برامون چون هردو همدیگه و میشناسیم
[بعد از نیم ساعت رسیدیم به پیست رفتیم سمت اکیپمون ]
ناهیون:امشب شرکت کننده ها زیاد شده
_____
کارینا:چه بهتر پول بیشتر به جیب میزنیم«با نیشخند گفت»
[پرش زمانی تهیونگ ویو]
دستم و محکم روی میز کوبیدم و با داد گفتم:مگه مرد که نمیتونین پیداش کنید
_____
جیمین:آب شده رفته زیر زمین اصلا پیداش نیست همه دنبالشیم اما نیست
_____
جیهوپ:تهیونگ یکم دیگه صبر کن مطمئنم پیداش میکنیم
_____
تهیونگ:کو؟بعد از یکماه هنوز پیدا نکردیم ، هرجور شده باید پیداش کنیم با دستای خودم میکشمش
_____
نامجون:دو دقیقه بگیر بشین پیدا میشه
{تهیونگ از اتاق خارج شد و سمت در خروجی رفت و به سمت خونه اش حرکت کرد وقتی رسید دید سوهیون داخل حیاطه سوهیون سمت تهیونگ رفت و...}
سوهیون:خوب خوشتیپ کارا چطور پیش میره؟!
_____
تهیونگ:ولم کن سوهیون اعصابم خورده
_____
سوهیون:باشه من چیزی نگفتم ،درضمن امشب خونه خاله شون هستیم (با نیشخند)
{لبخندی روی لبم اومد سریع جمعش کردم و سرم و به نشانه موافقت تکون دادم و رفتم سمت اتاقم خودمو روی تخت پرت کردم و سعی کردم استراحت کنم تا امشب سر حال باشم}
امیدوارم دوسش داشته باشید 💜
حمایت یادتون نره:)
#بی_تی_اس #بنگتن #سناریو #فیک
p¹
*ا/ت ویو*
آخره هفته بود و با کارینا سمت پیست موتور سواری رفتیم تفریح هردومون یا مسابقات موتور سواری بود یا ماشین ، هردو مون جزو بهترین راننده ها بودیم و فقط رقابت بین خودمون شاید سخت بود برامون چون هردو همدیگه و میشناسیم
[بعد از نیم ساعت رسیدیم به پیست رفتیم سمت اکیپمون ]
ناهیون:امشب شرکت کننده ها زیاد شده
_____
کارینا:چه بهتر پول بیشتر به جیب میزنیم«با نیشخند گفت»
[پرش زمانی تهیونگ ویو]
دستم و محکم روی میز کوبیدم و با داد گفتم:مگه مرد که نمیتونین پیداش کنید
_____
جیمین:آب شده رفته زیر زمین اصلا پیداش نیست همه دنبالشیم اما نیست
_____
جیهوپ:تهیونگ یکم دیگه صبر کن مطمئنم پیداش میکنیم
_____
تهیونگ:کو؟بعد از یکماه هنوز پیدا نکردیم ، هرجور شده باید پیداش کنیم با دستای خودم میکشمش
_____
نامجون:دو دقیقه بگیر بشین پیدا میشه
{تهیونگ از اتاق خارج شد و سمت در خروجی رفت و به سمت خونه اش حرکت کرد وقتی رسید دید سوهیون داخل حیاطه سوهیون سمت تهیونگ رفت و...}
سوهیون:خوب خوشتیپ کارا چطور پیش میره؟!
_____
تهیونگ:ولم کن سوهیون اعصابم خورده
_____
سوهیون:باشه من چیزی نگفتم ،درضمن امشب خونه خاله شون هستیم (با نیشخند)
{لبخندی روی لبم اومد سریع جمعش کردم و سرم و به نشانه موافقت تکون دادم و رفتم سمت اتاقم خودمو روی تخت پرت کردم و سعی کردم استراحت کنم تا امشب سر حال باشم}
امیدوارم دوسش داشته باشید 💜
حمایت یادتون نره:)
#بی_تی_اس #بنگتن #سناریو #فیک
۱۰.۳k
۱۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.