عاشق مافیام شدم پارت۲
ویو ا.ت
رسیدیم خونه خیلی بزرگ بود نمیشه گفت خونه یه قصر بود
دیدم این پسره زنگ در رو زد«ا.ت هنوز اسمه چان رو نمیدونه»
ا.ت: هعی اسمت چیه؟
چان: منو با چند تا اسم میشناسن یکیش چان هست
ا.ت:باشه بابا
علامت ا.ت+چان_چانگبین&
+این کیه
_چانگبین
+برادرین
_نه
_انقدر سوال نپرس من باید ازت بپرسم
&سلام چان
_سلام
&این دختره کیه
_ا.ت
&چرا اینجاست
_چون دلش میخواد ای بابا
_بیا بریم (دست ا.ت گرفت برد
ا.ت: ولم کن «بلند»
اصلا چرا منو نجات دادی مگه مافیا نیستی
چان: دوست داشتم به تو چه صداتم برای من بلند نکن برو تو این اتاق فکر فرار هم به سرت نزنه «چان رفت بیرون»
ویو چان
راست میگه من چرا کمکش کردم
تو همین فکر بودم که یادم اومد چانگبین اومده بود «چان رفت پیشه چانگبین»
&هعی چان اون دختره رو چرا اوردی اون کی بود
_به تو چه اونو ول کن بذای جی اومدی اینجا
&اومدم چند تا از وسیله هامو بردارم باید برای اومدن به خونه ی پدرم ازت اجازه بگیرم؟
_خونه پدرت «با پوزخند اینو گفت»
رعیس یا پدر ☆
☆عه چان اومدی
_بله پدرم
&منم دارم میرم خدافظ
☆باشه برو مواظب خودت باش
&ممنون خدافظ
« چانگبین رفت»
_پدر
☆بله
_چرا بهش رو میدی اون که مارو ول کرد
☆چان نگا هرچی باشه اون برادرته
☆راستی اون دختره کیه اوردیش نکنه دوس دخترته
_نه، راستی شما از کجا میدونین
☆خانوم لی بهم گفت(خدمتکار)
_آها
ویو چانگبین
&چرا اون دختره اونجا بود؟
&نکنه دوست دخترشه
&آخه اون به این خوشگلی چرا باید دوست دخترش باشه من میخوامش چان خیلی پررو اع اون پدر منم هست
رسیدیم خونه خیلی بزرگ بود نمیشه گفت خونه یه قصر بود
دیدم این پسره زنگ در رو زد«ا.ت هنوز اسمه چان رو نمیدونه»
ا.ت: هعی اسمت چیه؟
چان: منو با چند تا اسم میشناسن یکیش چان هست
ا.ت:باشه بابا
علامت ا.ت+چان_چانگبین&
+این کیه
_چانگبین
+برادرین
_نه
_انقدر سوال نپرس من باید ازت بپرسم
&سلام چان
_سلام
&این دختره کیه
_ا.ت
&چرا اینجاست
_چون دلش میخواد ای بابا
_بیا بریم (دست ا.ت گرفت برد
ا.ت: ولم کن «بلند»
اصلا چرا منو نجات دادی مگه مافیا نیستی
چان: دوست داشتم به تو چه صداتم برای من بلند نکن برو تو این اتاق فکر فرار هم به سرت نزنه «چان رفت بیرون»
ویو چان
راست میگه من چرا کمکش کردم
تو همین فکر بودم که یادم اومد چانگبین اومده بود «چان رفت پیشه چانگبین»
&هعی چان اون دختره رو چرا اوردی اون کی بود
_به تو چه اونو ول کن بذای جی اومدی اینجا
&اومدم چند تا از وسیله هامو بردارم باید برای اومدن به خونه ی پدرم ازت اجازه بگیرم؟
_خونه پدرت «با پوزخند اینو گفت»
رعیس یا پدر ☆
☆عه چان اومدی
_بله پدرم
&منم دارم میرم خدافظ
☆باشه برو مواظب خودت باش
&ممنون خدافظ
« چانگبین رفت»
_پدر
☆بله
_چرا بهش رو میدی اون که مارو ول کرد
☆چان نگا هرچی باشه اون برادرته
☆راستی اون دختره کیه اوردیش نکنه دوس دخترته
_نه، راستی شما از کجا میدونین
☆خانوم لی بهم گفت(خدمتکار)
_آها
ویو چانگبین
&چرا اون دختره اونجا بود؟
&نکنه دوست دخترشه
&آخه اون به این خوشگلی چرا باید دوست دخترش باشه من میخوامش چان خیلی پررو اع اون پدر منم هست
۱۱.۰k
۲۰ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.