به اندازه یک عشق بین ما فاصله است پارت ۹
به خاطر یک نفر یک پارت دیگه هم میذارم
میسو چند متری از خونه فاصله داشتم که
پدرم از دور داشت منو به یه مرده نشون
میداد سریع پدرم اومد جلو و منو کشون
کشون برد پیش مرده
پدر این دختر من هست چیز خوبیه آشپزیش
بد نیست میتونه کارگرتون باشه
مرد سیاه پوش باشه قبوله من فردا صبح
ساعت ۵ میام و این دختر میبرم به نفعته
که خوب بهش برسی وگرنه زندگیت رو سیاه
پوش میکنم
پدر من این دخترو خیلی خوب تربیت کردم
خیلی دختر عالی هست..... باشه قبوله پس
ازبدهی من صفر میشه
میسو یعنی چی من خودم صاحب دارم
(مرد سیاه پوش میزنه به نوک دماغ میسو)
مرد سیاه پوش از این به بعد صاحبت منم
پدر خوب تو برو بالا استراحت کن و قهوتو
بخور و خوب به درست برس
برادر تو میتونی بری و در اتاق من استراحت کنی چون اتاق خودت در حال تعمیره
ویوی میسو
کلی سوال توی ذهنم بود چرا چه جوری انقدر
مهربون شدن تا دیروز نمیذاشتن من یه
غذای درست و حسابی بخورم الان میگن برو
بالا قهوتو بخور من از قهوه خیلی بدم میاد
اصلاً اینا به کنار برادرم چرا انقدر مهربون شده
برادری که منو میزد و با زدن منو بدرقه اتاقم
میکرد میگفت برو داخل اتاق من و استراحت
کن سوالهای بدون جواب داخل ذهنم
میپیچید نکنه پدرم من را به خاطر اون پولی
که در قمار باخت به این مرد داده چی میگی
میسو این اصلاً امکان نداره کی میاد منو
میبره در ضمن من ناموس این دوتام
چیجوری میخوان من را به یه مرد غریبه بفروشن
میسو چند متری از خونه فاصله داشتم که
پدرم از دور داشت منو به یه مرده نشون
میداد سریع پدرم اومد جلو و منو کشون
کشون برد پیش مرده
پدر این دختر من هست چیز خوبیه آشپزیش
بد نیست میتونه کارگرتون باشه
مرد سیاه پوش باشه قبوله من فردا صبح
ساعت ۵ میام و این دختر میبرم به نفعته
که خوب بهش برسی وگرنه زندگیت رو سیاه
پوش میکنم
پدر من این دخترو خیلی خوب تربیت کردم
خیلی دختر عالی هست..... باشه قبوله پس
ازبدهی من صفر میشه
میسو یعنی چی من خودم صاحب دارم
(مرد سیاه پوش میزنه به نوک دماغ میسو)
مرد سیاه پوش از این به بعد صاحبت منم
پدر خوب تو برو بالا استراحت کن و قهوتو
بخور و خوب به درست برس
برادر تو میتونی بری و در اتاق من استراحت کنی چون اتاق خودت در حال تعمیره
ویوی میسو
کلی سوال توی ذهنم بود چرا چه جوری انقدر
مهربون شدن تا دیروز نمیذاشتن من یه
غذای درست و حسابی بخورم الان میگن برو
بالا قهوتو بخور من از قهوه خیلی بدم میاد
اصلاً اینا به کنار برادرم چرا انقدر مهربون شده
برادری که منو میزد و با زدن منو بدرقه اتاقم
میکرد میگفت برو داخل اتاق من و استراحت
کن سوالهای بدون جواب داخل ذهنم
میپیچید نکنه پدرم من را به خاطر اون پولی
که در قمار باخت به این مرد داده چی میگی
میسو این اصلاً امکان نداره کی میاد منو
میبره در ضمن من ناموس این دوتام
چیجوری میخوان من را به یه مرد غریبه بفروشن
۲.۰k
۲۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.