*𝚖𝚢 𝚝𝚛𝚘𝚞𝚋𝚕𝚎*
*𝚖𝚢 𝚝𝚛𝚘𝚞𝚋𝚕𝚎*
Part:7
(ا.ت ویو)
واییی صبح بیدار شدم رفتم سرویس کارامو انجام دادم یه دوش ۵ مینی گرفتم اومدم بیرون موهامو خشک کردم اما نمیدونم چی بپوشم باید یه چیزی بپوشم مناسب پاساژ باشه پس یه پیراهن سفید با یه دامن کوتاه مشکی پوشیدم(عکس میزارم) مو هام هم چون کوتاه بود فقط شونشون مردم و رفتم دیدم جونگ کوک دست به سینه با عصبانیت ایستاده ، گاوم زایید دیر کردم
ا.ت: بریم؟(استرس)
کوک: میخواستی دیر تر میومدی دیگه(سرد و عصبی)
جیمین: هی کوکول کن دیگه دخترا همینن دیر میکنن الان خبر نگارا میرسن پاساژ برید
ا.ت: موافقم؟
کوک:باشه زود باش(سرد)
(کوک ویو)
وقتی حرفا رو زد واقعا بهم بر خورد و بعد(همون اتفاقا افتاد) خودمو به بی تفاوت بدون نشون دادم و رفتم اتاقم . صبح دیر کرده بود و من از دیر کردن متنفرممم )
(ویو هیچ کس: رفتن پاساژ و خبرنگار ها اومده بودن و عکس میگرفتن ا.ت ترسیده بود ولی کوک برای حاشیه سازی دستشو گرفته بود و خب این ترسشو کم تر میکرد وقتی رفتن پاساژ و خرید های عروسیشونو تموم کردن به خونه رفتن)
جین: خوب بود؟
ا.ت: خوبببببب؟ نه واقعا فک میکنید خوب بود که هزارتا خبر نگار و کلی فن اونجا باشن و راه رو برات تنگ کننننن واییی خیلی خستمههههه(بچها البته این فیکه لطفاً نپرید بهم😂)
جیهوپ: حالا اشکال نداره استراحت کن چون فردا باید بیای کمپانی یادت که نرفته ؟
ا.ت: ...
جیمین: هی هی واقعا یادت رفته؟؟؟
ا.ت: ...
شوگا: بابااا اینو ول کنین الان مغزش از ماتریکس خارج شده😂
کوک: بچها من خستمه میرم بخوابم
همه جز ا.ت: شب بخیر
کوک: و ا.ت ، دیر کردی خودت میدونی(رفت بالا)
ا.ت: دیر کردی خودت میدونی(اداشو در میاره😂)
نامجون: باشه حالا😂 بیاین غذا بخورین
ا.ت: میگمااا اینجا یه چیزی کم نیست؟
اعضا: تهیونگگگگ
ا.ت: کجاست بزار زنگ بزنم
بوق بوق بوق
ا.ت: الو؟
تهیونگ: اوو ا.ت خرید خوب بود.؟
ا.ت: اره بد نبود کجایی اعضا نگرانن؟
تهیونگ،: امم چیزه چیز دیگه پیش چیز
ا.ت: پیش چی؟
تهیونگ: اهااا پی دی نیمم پیش پی دی نیمم(خنده ضایع)
ا.ت: مطمئن ؟؟(لحن شیطانی)
تهیونگ: اره بابا مطمئن باش هه هه هه هه
ا.ت: خب با...
لونا: هی تهیونگ بیا شام
ا.ت: ..
Part:7
(ا.ت ویو)
واییی صبح بیدار شدم رفتم سرویس کارامو انجام دادم یه دوش ۵ مینی گرفتم اومدم بیرون موهامو خشک کردم اما نمیدونم چی بپوشم باید یه چیزی بپوشم مناسب پاساژ باشه پس یه پیراهن سفید با یه دامن کوتاه مشکی پوشیدم(عکس میزارم) مو هام هم چون کوتاه بود فقط شونشون مردم و رفتم دیدم جونگ کوک دست به سینه با عصبانیت ایستاده ، گاوم زایید دیر کردم
ا.ت: بریم؟(استرس)
کوک: میخواستی دیر تر میومدی دیگه(سرد و عصبی)
جیمین: هی کوکول کن دیگه دخترا همینن دیر میکنن الان خبر نگارا میرسن پاساژ برید
ا.ت: موافقم؟
کوک:باشه زود باش(سرد)
(کوک ویو)
وقتی حرفا رو زد واقعا بهم بر خورد و بعد(همون اتفاقا افتاد) خودمو به بی تفاوت بدون نشون دادم و رفتم اتاقم . صبح دیر کرده بود و من از دیر کردن متنفرممم )
(ویو هیچ کس: رفتن پاساژ و خبرنگار ها اومده بودن و عکس میگرفتن ا.ت ترسیده بود ولی کوک برای حاشیه سازی دستشو گرفته بود و خب این ترسشو کم تر میکرد وقتی رفتن پاساژ و خرید های عروسیشونو تموم کردن به خونه رفتن)
جین: خوب بود؟
ا.ت: خوبببببب؟ نه واقعا فک میکنید خوب بود که هزارتا خبر نگار و کلی فن اونجا باشن و راه رو برات تنگ کننننن واییی خیلی خستمههههه(بچها البته این فیکه لطفاً نپرید بهم😂)
جیهوپ: حالا اشکال نداره استراحت کن چون فردا باید بیای کمپانی یادت که نرفته ؟
ا.ت: ...
جیمین: هی هی واقعا یادت رفته؟؟؟
ا.ت: ...
شوگا: بابااا اینو ول کنین الان مغزش از ماتریکس خارج شده😂
کوک: بچها من خستمه میرم بخوابم
همه جز ا.ت: شب بخیر
کوک: و ا.ت ، دیر کردی خودت میدونی(رفت بالا)
ا.ت: دیر کردی خودت میدونی(اداشو در میاره😂)
نامجون: باشه حالا😂 بیاین غذا بخورین
ا.ت: میگمااا اینجا یه چیزی کم نیست؟
اعضا: تهیونگگگگ
ا.ت: کجاست بزار زنگ بزنم
بوق بوق بوق
ا.ت: الو؟
تهیونگ: اوو ا.ت خرید خوب بود.؟
ا.ت: اره بد نبود کجایی اعضا نگرانن؟
تهیونگ،: امم چیزه چیز دیگه پیش چیز
ا.ت: پیش چی؟
تهیونگ: اهااا پی دی نیمم پیش پی دی نیمم(خنده ضایع)
ا.ت: مطمئن ؟؟(لحن شیطانی)
تهیونگ: اره بابا مطمئن باش هه هه هه هه
ا.ت: خب با...
لونا: هی تهیونگ بیا شام
ا.ت: ..
۶.۹k
۱۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.