پارت ٩ فيك كوكي
پارت ٩
فردا صبح:
بيو ات:
پاشدم ديدم هنوز رو تخت جنكوكم ديدم جنكوك كنارم خوابيده و خواستم اروم پاشم ك ..
بيو جنكوك:چشامو باز كردم ديدم داره ميره و ك دستشو گرفتم و
جنكوك:فقط ي لحضه بغلم باش:)
ات:ام نميتونم
جنكوك :مثلا چرا🤔
ات:خيلي محكم بغلم كردي دستم در گرفت
جنكوك:اخ ببخشيد
بيو جنكوك:
شونه ات رو بوسيدم(همونجايي ك اسيب ديد😭)
رفتم روش و دستمو گذاشتم دور گردنشو اومدم ك لبشو ببوسم ك..
ته:هي جنكوك مي ..
بيو ته:ديدم جنكوك روي ات داشتن همو ميبوسيدن و سريع درو بستم و رفتم(جنكوك و ات با تعجب نگاش كردن)
بيو كوكي:
لب ات رو بوسيدم خودم فك نميكردم ك كي احساساتم نسبت بهش تا اينقدر ادامه پيدا كنه..!
بيو ات:
١دقيقع لبشو روي ادم گذاشته بود نفسم و گرفت نميتونستم نفس بكشم دستمم درد ميكرد نميتونستم تكونش بدم زياد صورتم و يكم اونور تر كردم تازه داشتم نفس ميكشيدم ك
كوكي:اوه ببخشيد😅
ببخشيد پارت جديد اينقد طول كشيد و زود اپ نكردم:)
فردا صبح:
بيو ات:
پاشدم ديدم هنوز رو تخت جنكوكم ديدم جنكوك كنارم خوابيده و خواستم اروم پاشم ك ..
بيو جنكوك:چشامو باز كردم ديدم داره ميره و ك دستشو گرفتم و
جنكوك:فقط ي لحضه بغلم باش:)
ات:ام نميتونم
جنكوك :مثلا چرا🤔
ات:خيلي محكم بغلم كردي دستم در گرفت
جنكوك:اخ ببخشيد
بيو جنكوك:
شونه ات رو بوسيدم(همونجايي ك اسيب ديد😭)
رفتم روش و دستمو گذاشتم دور گردنشو اومدم ك لبشو ببوسم ك..
ته:هي جنكوك مي ..
بيو ته:ديدم جنكوك روي ات داشتن همو ميبوسيدن و سريع درو بستم و رفتم(جنكوك و ات با تعجب نگاش كردن)
بيو كوكي:
لب ات رو بوسيدم خودم فك نميكردم ك كي احساساتم نسبت بهش تا اينقدر ادامه پيدا كنه..!
بيو ات:
١دقيقع لبشو روي ادم گذاشته بود نفسم و گرفت نميتونستم نفس بكشم دستمم درد ميكرد نميتونستم تكونش بدم زياد صورتم و يكم اونور تر كردم تازه داشتم نفس ميكشيدم ك
كوكي:اوه ببخشيد😅
ببخشيد پارت جديد اينقد طول كشيد و زود اپ نكردم:)
۳.۱k
۲۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.