مدرسه پر دردسر💙🌚
مدرسه پر دردسر💙🌚
ا/ت:میخوام اول مادرم رو بکشم داستان رو ک بهتون گفتم چی شده اول انتقام از اون میگیرم بعد از پدر کوک حالا نقشه اینه
میخوام مادرم رو بدزدید بعدش میخوام ب ی میله بلند با زنجیر ببندینش بعدش زجر کشش بکنید و کارش تمومه
نازنین:اهم ا/ت میخوای ی ذره خشونتش رو کم کنیم مثلا با ماشین بزنیم بهش؟؟
تهیونگ:😳😳داداش ناموسا پشمام این تصادف هم خوبه با گلوله هم کارش رو تموم کنیم بد نیستا
ا/ت:آها راس میگید خیلی خشن بود خوب همون گلوله راحت تره کارمون راحت تر پیش میره پس....
شب
ا/ت:کوکیاااااا
کوک:وقتی اومد تو بهش اهمیت ندادم
یا کوکیا اینجایی جواب نمیدی؟
کوک:
قهری؟
کوک:
کوکیااااای من حرف نمیزنی باهام
دیدم منتظره پفیلا درست بشه
پریدم روی کابینت دستش رو محکم کشیدم هم تعجب کرد هم پرت شد سمتم
چرا قهری؟
کوک:گفتی زود میای ساعت رو دیدی؟
خب ببخشید قول میدم دیگه زود میرم و میام🤞
کوک:قولا حق نداری بزنی زیرش
رفتم جلو و بغلش کردم
ا/ت:وقتی بغلم کرد پاهام لرزید چون برای گوشیم پیام اومده بود بدون اینکه کوک بفهمه درش آوردم از جیبم و پیام رو خوندم
غریبه:کارش تموم شد
با لبخند گوشیم رو گذاشتم دوباره تو جیبم😏
کوک: اا پفیلا از بغلش در اومدم رفتم سمت گاز چند بار تکونش دادم تا کامل درست بشن
ا/ت: شام چی بخوریم؟
کوک: نودل درست میکنم هم آسونه هم ساعت هم ک خیلی دیرشده
ا/ت:یا تازه ۱۰:۴۶دقیقه
کوک:تا غذا های دیگه درست بشه ساعت میشه ۱۲
اها خوب درست کن
پریدم از کابینت پایین و رفتم توی سالن تلوزیون رو روشن کردم ک کوک با پفیلا اومد گذاشت جلومون
کوک: تلوزیون ک هیچ وقت هیچی قشنگ نداره
ا/ت:میگردیم پیدا میشه
ی دفعه رفتیم توی اخبار
(خبر عجیب ولی واقعی دقیقا پنج دقیقه پیش توی ساختمون f۶(اینگلیسی نمیشه عدد ها😂) به خانومی شلیک شد اسم خانوم این مین هو بوده و زن دوم بزرگترین دارنده بار های کره جئون هیون لی بوده این خانوم با شلیک به مغزش فوت کرده تسلیت به خانواده گرامی ایشان سر خط خبر ها)
کوک: پشمام این دیگه کی بود زن پدر من بود من خبر نداشتم
پارت بیست ششم🌚💙
ا/ت:میخوام اول مادرم رو بکشم داستان رو ک بهتون گفتم چی شده اول انتقام از اون میگیرم بعد از پدر کوک حالا نقشه اینه
میخوام مادرم رو بدزدید بعدش میخوام ب ی میله بلند با زنجیر ببندینش بعدش زجر کشش بکنید و کارش تمومه
نازنین:اهم ا/ت میخوای ی ذره خشونتش رو کم کنیم مثلا با ماشین بزنیم بهش؟؟
تهیونگ:😳😳داداش ناموسا پشمام این تصادف هم خوبه با گلوله هم کارش رو تموم کنیم بد نیستا
ا/ت:آها راس میگید خیلی خشن بود خوب همون گلوله راحت تره کارمون راحت تر پیش میره پس....
شب
ا/ت:کوکیاااااا
کوک:وقتی اومد تو بهش اهمیت ندادم
یا کوکیا اینجایی جواب نمیدی؟
کوک:
قهری؟
کوک:
کوکیااااای من حرف نمیزنی باهام
دیدم منتظره پفیلا درست بشه
پریدم روی کابینت دستش رو محکم کشیدم هم تعجب کرد هم پرت شد سمتم
چرا قهری؟
کوک:گفتی زود میای ساعت رو دیدی؟
خب ببخشید قول میدم دیگه زود میرم و میام🤞
کوک:قولا حق نداری بزنی زیرش
رفتم جلو و بغلش کردم
ا/ت:وقتی بغلم کرد پاهام لرزید چون برای گوشیم پیام اومده بود بدون اینکه کوک بفهمه درش آوردم از جیبم و پیام رو خوندم
غریبه:کارش تموم شد
با لبخند گوشیم رو گذاشتم دوباره تو جیبم😏
کوک: اا پفیلا از بغلش در اومدم رفتم سمت گاز چند بار تکونش دادم تا کامل درست بشن
ا/ت: شام چی بخوریم؟
کوک: نودل درست میکنم هم آسونه هم ساعت هم ک خیلی دیرشده
ا/ت:یا تازه ۱۰:۴۶دقیقه
کوک:تا غذا های دیگه درست بشه ساعت میشه ۱۲
اها خوب درست کن
پریدم از کابینت پایین و رفتم توی سالن تلوزیون رو روشن کردم ک کوک با پفیلا اومد گذاشت جلومون
کوک: تلوزیون ک هیچ وقت هیچی قشنگ نداره
ا/ت:میگردیم پیدا میشه
ی دفعه رفتیم توی اخبار
(خبر عجیب ولی واقعی دقیقا پنج دقیقه پیش توی ساختمون f۶(اینگلیسی نمیشه عدد ها😂) به خانومی شلیک شد اسم خانوم این مین هو بوده و زن دوم بزرگترین دارنده بار های کره جئون هیون لی بوده این خانوم با شلیک به مغزش فوت کرده تسلیت به خانواده گرامی ایشان سر خط خبر ها)
کوک: پشمام این دیگه کی بود زن پدر من بود من خبر نداشتم
پارت بیست ششم🌚💙
۷.۹k
۲۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.