فیک سایه سیاه پارت 17
جیمین : من میرم حواست بهش باشه
جیهوپ باشه برو
مونیکا ؛ جیمین اینطوری باهام رفتار میکنه معلوم بود که نگران اون دختره عوضیه نکنه با اون دختره رابطه 6 ماه نبودم اون بهم خیانت کرد ازش نمیگذرم
جیمین ؛ وارد اتاق شدم دیدم روی تخت نشسته و داره گریه میکنه منو دید اومد سمتم و داد زد
مونیکا : داری چیکار میکنی ؟ تو بهم خیانت کردی ؟
جیمین : صدا بیار پایین مونیکا وگرنه خودم خفت میکنم
مونیکا : چی داری میگی تو اینجوری نبودی مشکلت چیه ؟
جیمین ؛ دستشو گرفتم و جسبوندمش به دیوار که ناله کرد
مونیکا: چیکار میکنی ؟
جیمین : خداتو شکر کن که چاقو جای دیگش نخورد وگرنه امروز باید جنازتو از این خونه میبردن فهمیدی
مونیکا : ینی اون هر*زه از من برات با ارزش تره
جیمین ؛ با شیند این کلمه محکم زدم توی صورتش کهگوشه لبش پاره شد و بعد گفتم
اون هرزه نیست هرزه تویی که به من قول میدی و بعد تو امریکا با یکی دیگه ای آمارتو دراوردم فکر نکن نمیدونم داری چه غلطی میکنی
مونیکا : بخدا اونجوری که فکر میکنی نیست جیمین توروخدا گوش کن
جیمین : نه دیگه کافیه بابات میخواد منو بکشه واسه کشتنم ادم میفرسته اونوقت تو اومدی اینجا که چی بشه
مونیکا : بخدا خبر ندارم قسممیخورم
جیمین : خفه شو برام مهم نیست ، الانم لطف میکنم بهت اجازه میدم گورتو گم کنی و اگه یه بار دیگه دورو بر افرادم ببینمت خصوصا اون ، کاری میکنم که هیچوقت نتونن پیدات کنن
مونیکا : جیمین تورو خدا اینکارو نکن خواهش میکنم
جیمین : تو برای من فقط سرگرمی بودی حالا هم برو گمشو برو ( با داد )
مونیکا : باشه میرم
حالم خیلی بد نمیتونستم تحمل کنم همونطور که گریه میکردم بدو بدو از عمارت جیمین رفتم بیرون سوار ماشینم شدم و به طرف عمارت پدرم رفتم رفتم تو اتاقم کلی گریه کردم باشه پارک جیمین اگه پدرم میخواد تورو بکشه چرا من اینکارو نکنم من نمیکشمت ولی کاری میکنم خودت ارزوی مرگ کنی اون دختر برات مهمه باشه کاری میکنم با چشمات عذاب کشیدنشو ببینی
جیهوپ ؛ زخم دایانا رو بخیه زدم و پانسمانش کردم , جیهوپ : تموم شد ، درد داری ؟
دایانا : نه خوبم ممنونم
جیهوپ : خواهش میکنم ، من میرم توام استراحت کن
دایانا: باشه
جیهوپ ؛ از اتاق اومدم بیرون رفتم پیش جیمین ...
جیهوپ باشه برو
مونیکا ؛ جیمین اینطوری باهام رفتار میکنه معلوم بود که نگران اون دختره عوضیه نکنه با اون دختره رابطه 6 ماه نبودم اون بهم خیانت کرد ازش نمیگذرم
جیمین ؛ وارد اتاق شدم دیدم روی تخت نشسته و داره گریه میکنه منو دید اومد سمتم و داد زد
مونیکا : داری چیکار میکنی ؟ تو بهم خیانت کردی ؟
جیمین : صدا بیار پایین مونیکا وگرنه خودم خفت میکنم
مونیکا : چی داری میگی تو اینجوری نبودی مشکلت چیه ؟
جیمین ؛ دستشو گرفتم و جسبوندمش به دیوار که ناله کرد
مونیکا: چیکار میکنی ؟
جیمین : خداتو شکر کن که چاقو جای دیگش نخورد وگرنه امروز باید جنازتو از این خونه میبردن فهمیدی
مونیکا : ینی اون هر*زه از من برات با ارزش تره
جیمین ؛ با شیند این کلمه محکم زدم توی صورتش کهگوشه لبش پاره شد و بعد گفتم
اون هرزه نیست هرزه تویی که به من قول میدی و بعد تو امریکا با یکی دیگه ای آمارتو دراوردم فکر نکن نمیدونم داری چه غلطی میکنی
مونیکا : بخدا اونجوری که فکر میکنی نیست جیمین توروخدا گوش کن
جیمین : نه دیگه کافیه بابات میخواد منو بکشه واسه کشتنم ادم میفرسته اونوقت تو اومدی اینجا که چی بشه
مونیکا : بخدا خبر ندارم قسممیخورم
جیمین : خفه شو برام مهم نیست ، الانم لطف میکنم بهت اجازه میدم گورتو گم کنی و اگه یه بار دیگه دورو بر افرادم ببینمت خصوصا اون ، کاری میکنم که هیچوقت نتونن پیدات کنن
مونیکا : جیمین تورو خدا اینکارو نکن خواهش میکنم
جیمین : تو برای من فقط سرگرمی بودی حالا هم برو گمشو برو ( با داد )
مونیکا : باشه میرم
حالم خیلی بد نمیتونستم تحمل کنم همونطور که گریه میکردم بدو بدو از عمارت جیمین رفتم بیرون سوار ماشینم شدم و به طرف عمارت پدرم رفتم رفتم تو اتاقم کلی گریه کردم باشه پارک جیمین اگه پدرم میخواد تورو بکشه چرا من اینکارو نکنم من نمیکشمت ولی کاری میکنم خودت ارزوی مرگ کنی اون دختر برات مهمه باشه کاری میکنم با چشمات عذاب کشیدنشو ببینی
جیهوپ ؛ زخم دایانا رو بخیه زدم و پانسمانش کردم , جیهوپ : تموم شد ، درد داری ؟
دایانا : نه خوبم ممنونم
جیهوپ : خواهش میکنم ، من میرم توام استراحت کن
دایانا: باشه
جیهوپ ؛ از اتاق اومدم بیرون رفتم پیش جیمین ...
۷۸.۹k
۰۴ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.