پارت سیزده
پارت سیزده
یونگی :اول بریم کیف و کفش بخریم
ات :اره
می یونگ:نه
(هم زمان )
ها یون :اصلا اول بریم یه چی بخوریم (شعور بالا نشانه عقل بالا 😂🍒)
شوگا:باشه نظر شما چیه
می یونگ:نه
شوگا:چرااااا؟
می یونگ :امممم ...
ات:بریم می یونگ توهم بیا
می یونگ:اوک
«پرش زمان به سه ساعت دیگه»
ویو یونگی
الا دوساعت که از غذا خوردن میگذره و داریم تو پاساژ دنبال لباس می گردیم اما هنوز هیچی انتخاب نکردن
خداییش دیگه خسته شما
ها یون :دخترا نظرتون چیه فردا بازم بیایم چون واقعا من حسابی خسته شدم دو ساعد اینجاییم
شوگا:اره نظرتون چیه؟
می یونگ :اره ماهم خسته شدیم
ات:پس الا دیگه بریم تا دیر نشه
/پرش زمان به ۴۵دیقه دیگه/
ویو بابابزرگ
وقتی پسرم اومد (همون بابا ات می یونگ)می گم می یونگ چه کار بدی کرده اما وقتی فکر کردم قراره صاحب کلی پول شم از گفتنم پشیمون شدم
۰۰۰۰۰____________________________۰۰۰۰۰
بچه ها حمایت های من خیلی کمه واقعا کمه
می خوام شرطی کنم
پنج لایک
ده تا کامنت
یونگی :اول بریم کیف و کفش بخریم
ات :اره
می یونگ:نه
(هم زمان )
ها یون :اصلا اول بریم یه چی بخوریم (شعور بالا نشانه عقل بالا 😂🍒)
شوگا:باشه نظر شما چیه
می یونگ:نه
شوگا:چرااااا؟
می یونگ :امممم ...
ات:بریم می یونگ توهم بیا
می یونگ:اوک
«پرش زمان به سه ساعت دیگه»
ویو یونگی
الا دوساعت که از غذا خوردن میگذره و داریم تو پاساژ دنبال لباس می گردیم اما هنوز هیچی انتخاب نکردن
خداییش دیگه خسته شما
ها یون :دخترا نظرتون چیه فردا بازم بیایم چون واقعا من حسابی خسته شدم دو ساعد اینجاییم
شوگا:اره نظرتون چیه؟
می یونگ :اره ماهم خسته شدیم
ات:پس الا دیگه بریم تا دیر نشه
/پرش زمان به ۴۵دیقه دیگه/
ویو بابابزرگ
وقتی پسرم اومد (همون بابا ات می یونگ)می گم می یونگ چه کار بدی کرده اما وقتی فکر کردم قراره صاحب کلی پول شم از گفتنم پشیمون شدم
۰۰۰۰۰____________________________۰۰۰۰۰
بچه ها حمایت های من خیلی کمه واقعا کمه
می خوام شرطی کنم
پنج لایک
ده تا کامنت
۵.۹k
۱۱ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.