فیک🫀کوک
P1
شخصیت اصلی ا/ت.جونگوک
سن ا/ت:۲۰
:ایرانیه
سن جونگکوک:۲۵
کره ای
باورم نمیشه مجبورم با کسی که داره فسیل میشه ازدواج کنم!
هر دفعه که میرم به بابام بگم من نمی خوام با اون ازدواج کنم ولی بابام با خونسردی میگه که تو باید با اون از دواج کنی من دوستت دارم ولی مجبوری!
من چرا باید توی این زندگی داغون گیر کنم
چند ساعت دیگه برای اشنا شدن من با اون فسیل میان خونه ی ما
علامت مامان ا/ت:×
علامت بابای ا/ت:÷
علامت پیرمرده فسیل:٪
علامت جونگکوک:_
علامت ا/ت:+
×دخترم اماده شو چند ساعت دیگه مهمونا میرسن
+اما مامان من نمی خوام با اون ازدواج کنم!
اومد و بغلم کرد و سرمو نوازش کرد
×دخترم ما صلاحتو میدونیم لطفا به خاطر من با اون ازدواج کن
اشکی از گوشه ی چشمم ریخت زمین
+باشه هعق هق
اشکمو پاک کرد و رفت
رفتم حموم
یه لباس پوشیدم(عکسشو میزارم)
رفتم جلوی اینه صورت خوبی داشتم نیازی به ارایش نبود فقط یکم رژ زدم
رفتم بیرون سعی کردم لبخند بزنم
+چطورم؟
÷خیلی قشنگ شدی
×دختر ناز خودمی
که صدای در اومد
×اوه اوه اومدننن
در رو باز کردم و یه سلام کردم
یه پیرمد جذاب وارد شد ولی مورد پسند من نبود
داشتم در رو میبستم که صدای تاراق کل اتاقو پر کرد در سریع باز کردم که با یه پسر جوون روبرو شدم
+ایشون رو معرفی نمی کنید؟
٪ایشون پسرم هستن جونگکوک
پدرم اون در گوشم و گفت:خنگ همونیه که باید باهاش ازدواج کنی
داد زدم
+جانننننننن مگه من نباید با ایشون ازدواج کنم
کل اتاقو خنده پر کرد
٪من یه پام لب گوره بیام باتو ازدواج کنم (خنده)
_هعی سلام کسی منو اینجا ادم حساب نمی کنه؟
بابا و مامان باهاش سلام علیک کردن
نوبت رسید به من
سرمو بردم پایین خجالت می کشیدم
+اممم سلام
_عه سلام کوچولو
+یبار دیگه به من بگو کوچولو تا فکتو بیارم پایین (اروم)
سرمو بردم بالا
زل زده بود توی چشام
_باشه بابا خشن اسیایی هستی؟
+خب اره اصن ب ت چ (اروم)
_از کدوم کشور
+ای..
×هی بچه ها بیاین داخل
رفتیم داخل
÷برید باهم صحب کنید
٪بهتون خوش بگذره چشمک به مامان بابام
و مارو تنها گذاشتن
_خب از کدوم کشور بودی؟
+ایران
_عه چرا شبیه مامان بابات نیستی؟
+خب من مامان و بابام رو توی بچگی از دست دادم کردم (یه قطره اشک)
اومد بغلم کنه که پسش زدم
+ببین سمت من نیاها
_-باشه بابا وحشی میدونم عصبانی هستی که مجبوری با کسی ک حتی نمیشناسیش ازدواج کنی ولی منم مثل تو پس بهتره باهم خوب باشیم باشه؟
+باشه هعق
_خب راستش من توی شرکت بابام کار می کنم اسمم جئون جونگکوکه اسم تو چیه وحشی خانم؟
+وحشی خودتی پارک ا/ت
_خب خوشبختم
+منم
بریم پذیرایی؟
_بریم
.
.
خمارییییی
هر روز یک پارت میزارممممم
میشه لطفا قلبمو قرمز کنی🥺❤
شخصیت اصلی ا/ت.جونگوک
سن ا/ت:۲۰
:ایرانیه
سن جونگکوک:۲۵
کره ای
باورم نمیشه مجبورم با کسی که داره فسیل میشه ازدواج کنم!
هر دفعه که میرم به بابام بگم من نمی خوام با اون ازدواج کنم ولی بابام با خونسردی میگه که تو باید با اون از دواج کنی من دوستت دارم ولی مجبوری!
من چرا باید توی این زندگی داغون گیر کنم
چند ساعت دیگه برای اشنا شدن من با اون فسیل میان خونه ی ما
علامت مامان ا/ت:×
علامت بابای ا/ت:÷
علامت پیرمرده فسیل:٪
علامت جونگکوک:_
علامت ا/ت:+
×دخترم اماده شو چند ساعت دیگه مهمونا میرسن
+اما مامان من نمی خوام با اون ازدواج کنم!
اومد و بغلم کرد و سرمو نوازش کرد
×دخترم ما صلاحتو میدونیم لطفا به خاطر من با اون ازدواج کن
اشکی از گوشه ی چشمم ریخت زمین
+باشه هعق هق
اشکمو پاک کرد و رفت
رفتم حموم
یه لباس پوشیدم(عکسشو میزارم)
رفتم جلوی اینه صورت خوبی داشتم نیازی به ارایش نبود فقط یکم رژ زدم
رفتم بیرون سعی کردم لبخند بزنم
+چطورم؟
÷خیلی قشنگ شدی
×دختر ناز خودمی
که صدای در اومد
×اوه اوه اومدننن
در رو باز کردم و یه سلام کردم
یه پیرمد جذاب وارد شد ولی مورد پسند من نبود
داشتم در رو میبستم که صدای تاراق کل اتاقو پر کرد در سریع باز کردم که با یه پسر جوون روبرو شدم
+ایشون رو معرفی نمی کنید؟
٪ایشون پسرم هستن جونگکوک
پدرم اون در گوشم و گفت:خنگ همونیه که باید باهاش ازدواج کنی
داد زدم
+جانننننننن مگه من نباید با ایشون ازدواج کنم
کل اتاقو خنده پر کرد
٪من یه پام لب گوره بیام باتو ازدواج کنم (خنده)
_هعی سلام کسی منو اینجا ادم حساب نمی کنه؟
بابا و مامان باهاش سلام علیک کردن
نوبت رسید به من
سرمو بردم پایین خجالت می کشیدم
+اممم سلام
_عه سلام کوچولو
+یبار دیگه به من بگو کوچولو تا فکتو بیارم پایین (اروم)
سرمو بردم بالا
زل زده بود توی چشام
_باشه بابا خشن اسیایی هستی؟
+خب اره اصن ب ت چ (اروم)
_از کدوم کشور
+ای..
×هی بچه ها بیاین داخل
رفتیم داخل
÷برید باهم صحب کنید
٪بهتون خوش بگذره چشمک به مامان بابام
و مارو تنها گذاشتن
_خب از کدوم کشور بودی؟
+ایران
_عه چرا شبیه مامان بابات نیستی؟
+خب من مامان و بابام رو توی بچگی از دست دادم کردم (یه قطره اشک)
اومد بغلم کنه که پسش زدم
+ببین سمت من نیاها
_-باشه بابا وحشی میدونم عصبانی هستی که مجبوری با کسی ک حتی نمیشناسیش ازدواج کنی ولی منم مثل تو پس بهتره باهم خوب باشیم باشه؟
+باشه هعق
_خب راستش من توی شرکت بابام کار می کنم اسمم جئون جونگکوکه اسم تو چیه وحشی خانم؟
+وحشی خودتی پارک ا/ت
_خب خوشبختم
+منم
بریم پذیرایی؟
_بریم
.
.
خمارییییی
هر روز یک پارت میزارممممم
میشه لطفا قلبمو قرمز کنی🥺❤
۱۰.۰k
۱۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.