سناریو
سناریو
وقتی همکلاسیت که پسره میاد خونتون تا درس بخونید
نامجون: کتاب رو از دست پسره میگیره خودم یادش میدم در از اون طرفه « عصبی»
جین : «هر پنج دقیقه به یه بهانهای میاد توی اتاق»
جین: آب آوردم
پنج دقیقه بعد
جین : شیرینی آوردم
پنج دقیقه بعد
جین: الان ۱۰ دقیقه شده دارین درس میخونین بیاین بیرون استراحت
ا/ت : چه غلطی کردم 😐
جین: چه عجب یه چیزی رو فهمیدی 🙄
ا/ت:🤦🏻♀️
یونگی : پسره رو میندازه بیرون و میگه من میخوام بخوابم تو هم باید بیای پیشم بخوابی درس هم بی درس میخواستی این پسره رو نیاری
جیهوپ: «میاد توی اتاق تورو میندازه بیرون و به پسره میگه»
:با زبون خوش میگم برو بیرون از خونم وگرنه بد میبینی «عصبی»
پسره : دو تا پا داشت دو هم قرض گرفت فراررررر کرد😂
جیمین : «میاد توی اتاق تورو از روی صندلی بَر میداره خودش میشینه روی صندلی و تورو میزاره روی پاش و لباتو میبوسه»
میگه : خب ادامه بدید
تهیونگ: «به پسره میگه بره توی اتاق و تورو میبره آشپزخونه و لباتو جوری مِک میزنه که زخم میشه»
بعدش میگه : حالا برو به درست برس
جونگکوک: «جلوی پسره لباتو میبوسه و به پسره چشم غره میره»
روبه پسره میگه: ما یک ساعت دیگه میریم بیرون زود تر کارتونو تموم کنید
ا/ت : اما قرار نبود ......
جونگکوک:« نگاه وحشت ناک»
ا/ت : اممممم خب بهتره زود تر شروع کنیم
درخواستی داشتید بیاید پی وی 💚
#سناریو بی تی اس
وقتی همکلاسیت که پسره میاد خونتون تا درس بخونید
نامجون: کتاب رو از دست پسره میگیره خودم یادش میدم در از اون طرفه « عصبی»
جین : «هر پنج دقیقه به یه بهانهای میاد توی اتاق»
جین: آب آوردم
پنج دقیقه بعد
جین : شیرینی آوردم
پنج دقیقه بعد
جین: الان ۱۰ دقیقه شده دارین درس میخونین بیاین بیرون استراحت
ا/ت : چه غلطی کردم 😐
جین: چه عجب یه چیزی رو فهمیدی 🙄
ا/ت:🤦🏻♀️
یونگی : پسره رو میندازه بیرون و میگه من میخوام بخوابم تو هم باید بیای پیشم بخوابی درس هم بی درس میخواستی این پسره رو نیاری
جیهوپ: «میاد توی اتاق تورو میندازه بیرون و به پسره میگه»
:با زبون خوش میگم برو بیرون از خونم وگرنه بد میبینی «عصبی»
پسره : دو تا پا داشت دو هم قرض گرفت فراررررر کرد😂
جیمین : «میاد توی اتاق تورو از روی صندلی بَر میداره خودش میشینه روی صندلی و تورو میزاره روی پاش و لباتو میبوسه»
میگه : خب ادامه بدید
تهیونگ: «به پسره میگه بره توی اتاق و تورو میبره آشپزخونه و لباتو جوری مِک میزنه که زخم میشه»
بعدش میگه : حالا برو به درست برس
جونگکوک: «جلوی پسره لباتو میبوسه و به پسره چشم غره میره»
روبه پسره میگه: ما یک ساعت دیگه میریم بیرون زود تر کارتونو تموم کنید
ا/ت : اما قرار نبود ......
جونگکوک:« نگاه وحشت ناک»
ا/ت : اممممم خب بهتره زود تر شروع کنیم
درخواستی داشتید بیاید پی وی 💚
#سناریو بی تی اس
۱۹.۸k
۱۳ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.