اگه بری تو دنیای جوجوتسو
از زبان ا/ت: کی فکرش رو میکرد انقد امروز روزی بدی باشه؟ ولش کن اصلا حوصله ی زیست ندارم سر کلاس حالا یک جلسه غایب بودم از همه سوالای آسون پرسید از من سخت شانس هم نداریم =/ ولش کن، ساعت چنده اصلا؟ وات؟؟؟؟ =/ ساعت ۱۱ شبه چه خبره مگه. ᪥᪥᪥᪥
از زبان نویسنده: روی تختش دراز میکشه تا خوابش ببره اما به خاطر اینکه بعد از ظهر داشت فیلم ترسناک میدید شب یکم میترسید برای همین گوشیش رو برداشت و گالری رو باز کرد تا بتونه با دیدن تیکه هایی از انیمه ها که به صورت ویدیو های زیبای کوچکی در اومدن یکم حواسش رو پرت کنه. میدونستی؟ اون یک اوتاکو بود بله یک نفر که شدید به انیمه علاقه داره، شخصیت مورد علاقش گوجو بود از انیمه ی جوجوتسو کایزن داشت خودش رو با دیدن ویدیو هایی از گوجو سرگرم میکرد که...
از زبان ا/ت: واسا اگه الان دستم رو بزارم روی صفحه ی گوشی بنظرت میرم توی دنیای جوجوتسو کایزن؟ نه بابااا اینا همش توی داستانا و انیمه هاست.. ولی اگه بشه چی؟ امتحانش که مجانیه، زک امتحان میکنم حالا. هی هی هی( خنده های گوجویی)
از زبان نویسنده: ا/ت دستش رو روی صفحه گوشی گذاشت ..... هیچ اتفاقی نیوفتاد(بچم ضایع شد T-T ) از زبان ا/ت: میدونستم اینا همش توی داستاناست الکی دلم رو خوش کرده بودم =/ ایش.. ولی یکبار دیگه انجامش بدم چی؟ شاید شد؟ یک بار دیگه.. ولی شاید نه.. شاید هم بشه.. آقا اصلا اینا همش توی داستاناست من برم بخوابم...
*یک ساعت بعد*
آقا تصمیم رو گرفتم یکبار دیگه . وی دوباره انگشت خود را بر روی صفحه ی گوشی گذاشت. واسا خوابم میاد نمیتونم دارم بیهوش میشم شاید به خاطر اینکه امروز خیلی درس خوندم...؟
(الا پارت دوش رو میزارم)
از زبان نویسنده: روی تختش دراز میکشه تا خوابش ببره اما به خاطر اینکه بعد از ظهر داشت فیلم ترسناک میدید شب یکم میترسید برای همین گوشیش رو برداشت و گالری رو باز کرد تا بتونه با دیدن تیکه هایی از انیمه ها که به صورت ویدیو های زیبای کوچکی در اومدن یکم حواسش رو پرت کنه. میدونستی؟ اون یک اوتاکو بود بله یک نفر که شدید به انیمه علاقه داره، شخصیت مورد علاقش گوجو بود از انیمه ی جوجوتسو کایزن داشت خودش رو با دیدن ویدیو هایی از گوجو سرگرم میکرد که...
از زبان ا/ت: واسا اگه الان دستم رو بزارم روی صفحه ی گوشی بنظرت میرم توی دنیای جوجوتسو کایزن؟ نه بابااا اینا همش توی داستانا و انیمه هاست.. ولی اگه بشه چی؟ امتحانش که مجانیه، زک امتحان میکنم حالا. هی هی هی( خنده های گوجویی)
از زبان نویسنده: ا/ت دستش رو روی صفحه گوشی گذاشت ..... هیچ اتفاقی نیوفتاد(بچم ضایع شد T-T ) از زبان ا/ت: میدونستم اینا همش توی داستاناست الکی دلم رو خوش کرده بودم =/ ایش.. ولی یکبار دیگه انجامش بدم چی؟ شاید شد؟ یک بار دیگه.. ولی شاید نه.. شاید هم بشه.. آقا اصلا اینا همش توی داستاناست من برم بخوابم...
*یک ساعت بعد*
آقا تصمیم رو گرفتم یکبار دیگه . وی دوباره انگشت خود را بر روی صفحه ی گوشی گذاشت. واسا خوابم میاد نمیتونم دارم بیهوش میشم شاید به خاطر اینکه امروز خیلی درس خوندم...؟
(الا پارت دوش رو میزارم)
۳.۴k
۱۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.