دوست داداشم بیب من🌟💖p5

دوست داداشم بیب من🌟💖p5
لباش اورد جلو لبام بوسه ی طولانی رو لبام زد
ا.ت : چرا اینکارو کردی
هیونجین : پاداش کاری که انجام دادام رو ازت گرفتم
با عصبانیت رفتم تو اتاقم چند دقیقه به سقف زل زدم بعد رفتم حموم
پرش زمانی بعد حموم
از حموم در اومدم لباسامو حولمو در اوردم ولی لباسامو نپوشیدم سشوار رو زدم برق و شروع کردم به خشک کردم موهام
ویو هیونجین
در زدم رفتم داخل دیدم لخت جلوی اینه اش وایساده داره موهاشو خشک میکنه حتما بخواطر صدا ی سشوار صداش در رو نشنیده صدای در نیوردم چشمام رو بدنش قفل داشتم تحریک میشدم که یو صدای فیلیکس اومد یواش رفتم بیرون از اتاق
ویو ا.ت
صدای فیلیکس خورد به گوشم خورد که میگفت : یه دختر بدین من بکنممممم🤡
عصبانی شدم سریع لباسامو پوشیدم و رفتم خوابوندم گوش فیلیکس
ا.ت : خفه شو
هیونجین : اروم باش
ا.ت : همه ی پسرا مثل هم هستن
رفتم اتاقم لباسامو عوض کردم رفتم بیرون که دیدم هیونجین افتاد دنبالم
ا.ت : هانننننن چی میخوای
هیونجین : حوصلم سر رفته میگم بریم بیرون
ا.ت : خوب بیرونیم
هیونجین : تو دوستای خودتو دعوت کن منم دوستای خودمو
(🍷شرایط پست بعد ۲۰ تا لایک ۵ تا کامنت 🍷)