p2
p2
که یکی از ادام هام امد گفتک که پدر و برادر ا.ت خیلی دنبال ا. ت می گردن و با پلیس های زیادی همکاری کردن تا ا. ت رو پیدا کنند با شنیدن اینا اعصابم داغون شد نه باید ا. ت از من جدا می شود وگرنه من دیونه می شودم
ا. ت
دیگه خسته شدم از دست تهیونگ و مادرش منو دیوانه کرده بودن پس باید فرار کنم ولی چطوری ولی با فکری که به سرم زدن با خودم گفتم که اگه بتوانم فرار کنم که تا همیشع ازاد میشم و اگه گیر بیوفتم تهیونگ منو میکشه پس به سمت در رفت تا فرار کنم که در رو باز کردم با کسی که رو به رو شدم نفس کیشیدن یادم رفت.....
(به نظرتون کیه؟)
که یکی از ادام هام امد گفتک که پدر و برادر ا.ت خیلی دنبال ا. ت می گردن و با پلیس های زیادی همکاری کردن تا ا. ت رو پیدا کنند با شنیدن اینا اعصابم داغون شد نه باید ا. ت از من جدا می شود وگرنه من دیونه می شودم
ا. ت
دیگه خسته شدم از دست تهیونگ و مادرش منو دیوانه کرده بودن پس باید فرار کنم ولی چطوری ولی با فکری که به سرم زدن با خودم گفتم که اگه بتوانم فرار کنم که تا همیشع ازاد میشم و اگه گیر بیوفتم تهیونگ منو میکشه پس به سمت در رفت تا فرار کنم که در رو باز کردم با کسی که رو به رو شدم نفس کیشیدن یادم رفت.....
(به نظرتون کیه؟)
۴.۱k
۱۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.