در تراس خانه مان باران هیاهو میكند
در تراس خانه مان باران هیاهو میكند
بوی عطرش در اتاقم باز جادو میكند
قطره قطره خاطراتت از كنار پنجره
میچكد، شمع نگاهم…باز سو سو میكند!
رفتگر در امتداد روزگار رفتنت،…
كوچه را با مهربانی آب و جارو میكند
روح سركش دست در صندوقچه دل برده و
پیرهن های تو را در دست هی بو میكند
ساعت دیوار هم از انتظارت خسته شد
جای او لبهای من هر لحظه كو كو میكند
قایقی بر موج چشمان ترم راهی شده
دستهایم راه آنرا خوب پارو میكند
بوی عطرش در اتاقم باز جادو میكند
قطره قطره خاطراتت از كنار پنجره
میچكد، شمع نگاهم…باز سو سو میكند!
رفتگر در امتداد روزگار رفتنت،…
كوچه را با مهربانی آب و جارو میكند
روح سركش دست در صندوقچه دل برده و
پیرهن های تو را در دست هی بو میكند
ساعت دیوار هم از انتظارت خسته شد
جای او لبهای من هر لحظه كو كو میكند
قایقی بر موج چشمان ترم راهی شده
دستهایم راه آنرا خوب پارو میكند
۱.۷k
۲۸ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.