رمان عشق سیاه و سفید...! part:16
کیونگ: لطفا اینجوری نگو ا/ت بزار بزات توضیح بدم(زول زده به چشمای ا/ت و دستشو گرفته)
کیونگ: خواهش میکنم بزار همچیو توضیح بدم من واقعا عاشقتم ا/ت...!!
کیونگ: به حرفام گوش میدی؟!(اظطراب و. تپش قلب بالا)
ا/ت:(سرشو بالا پایین میکنه به نشانه تائید)
کیونگ: خوبه
کیونگ: ببین ا/ت اون دختره لونا اون از وقتی که من وارد مدرسه شدم عاشقم شد و اون همش میخواست خودشو بچسبونه به من اما من از خوشم نمیومد چون همه رو اذیت میکرد اخلاق گندی داشت همش به پول فکر مسکرد اون... اون چون دید ما تازه باهم رل زدیم یچی سرو هم کرد حرفمو باور کن(گریهههه)
(سیون و یونا از راه میرسن)
سیون: میتونیم مزاحم دین دوتا عاشق شیم دیگه؟!
یونا: سیس
سیون: عع باشه دیگه هیچی نگفتم که اوففف...
یونا: ببخشید یهویی اومدیم فقط خواستم حالتو بپرسم ا/ت، ا/ت خوبی اونجوری که دیدمت ناراحت شدم....
ا/ت: آ... آره خوبم نگران نباشید..
یونا: خوب خوبه خداروشکر
سیون: اره راستش منم ترسیدم الانم خوبه که خوبی...
ا/ت: ممنونم تا حالا کسی انقدر نگرانم نشده بود...
کیونگ: اها ا/ت چرا از همین سیونو یونا مپرسیم که ایا من با لونا قرار داشتم یانه؟!
سیون: چیییی تو که اصلا با لونا قرار نداشتی اون عوضی پست همش میخواست بهت بچسبه اما تو محل سگ بهش نمیدادی...(تعجب)
یونا: اوهوم اره
کیونگ: دیدی... دیدی ا/ت من.. من هیچ رابطه ای باهاش نداشتمو ندارم باور کردی؟!
ا/ت: اوهوم اره...(گریه) ب.. ببخشید بهت شک کردم نمخوام دیگه از دستت بدم منو ببخش(و همچنان گریه)
کیونگ: خواهش میکنم بزار همچیو توضیح بدم من واقعا عاشقتم ا/ت...!!
کیونگ: به حرفام گوش میدی؟!(اظطراب و. تپش قلب بالا)
ا/ت:(سرشو بالا پایین میکنه به نشانه تائید)
کیونگ: خوبه
کیونگ: ببین ا/ت اون دختره لونا اون از وقتی که من وارد مدرسه شدم عاشقم شد و اون همش میخواست خودشو بچسبونه به من اما من از خوشم نمیومد چون همه رو اذیت میکرد اخلاق گندی داشت همش به پول فکر مسکرد اون... اون چون دید ما تازه باهم رل زدیم یچی سرو هم کرد حرفمو باور کن(گریهههه)
(سیون و یونا از راه میرسن)
سیون: میتونیم مزاحم دین دوتا عاشق شیم دیگه؟!
یونا: سیس
سیون: عع باشه دیگه هیچی نگفتم که اوففف...
یونا: ببخشید یهویی اومدیم فقط خواستم حالتو بپرسم ا/ت، ا/ت خوبی اونجوری که دیدمت ناراحت شدم....
ا/ت: آ... آره خوبم نگران نباشید..
یونا: خوب خوبه خداروشکر
سیون: اره راستش منم ترسیدم الانم خوبه که خوبی...
ا/ت: ممنونم تا حالا کسی انقدر نگرانم نشده بود...
کیونگ: اها ا/ت چرا از همین سیونو یونا مپرسیم که ایا من با لونا قرار داشتم یانه؟!
سیون: چیییی تو که اصلا با لونا قرار نداشتی اون عوضی پست همش میخواست بهت بچسبه اما تو محل سگ بهش نمیدادی...(تعجب)
یونا: اوهوم اره
کیونگ: دیدی... دیدی ا/ت من.. من هیچ رابطه ای باهاش نداشتمو ندارم باور کردی؟!
ا/ت: اوهوم اره...(گریه) ب.. ببخشید بهت شک کردم نمخوام دیگه از دستت بدم منو ببخش(و همچنان گریه)
۸.۰k
۲۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.