رئیس جذاب من
ویو راوی ژووونن :
ا.ت کمی جا باز کرد آسانسور به طبقه ی دو رسید در باز شد که ناگهان فردی با دستمال به سمت ا.ت هجوم آورد ا.ت که کوپ کرده بود و نمیتونست حرکت کنه انگار خشک شد.
فرد دستمال رو جلوی دهن دماغ و دهن ا.ت گرفت و پس از مدتی ا.ت بیهوش شد .
ویو یوری :
به ا.ت گفتم بیاد اما نیومد خیلی منتظرش موندم حتی میشه گفت یک ساعتی موندم هی به گوشیش زنگ زدم اما جواب نداد تصمیم گرفتم برم شرکت شاید رفته باشه اونجا
( داخل شرکت )
ویو یوری :
با سرعت دویدن داخل شرکت از کارکنان اتاق رئیس جئون رو پرسیدم و بعد سه ساعت بالاخره پیداش کردم در زدم جئون گفت :
کوک : بفرمایید
یوری: سلام
کوک : سلام ... ببخشید من میشناسمتون ؟
یوری : اوو نه
کوک : خب پس مشکل چیه ؟ لطفا اول با منشی صحبت کنید و بعد وارد شوید
یوری : عذر میخواهم اون نبود و راستی در مورد همونه ا.ت ...
جونگ کوک با شنیدن اسم ا.ت سریع از جا پرید و گفت :
کوک : چه چیزی درباره ی ا.ت ؟ ( نگران )
یوری : مطمئن نیستم اما قرار شد من و ا.ت با هم بریم بیرون اما اصلا نیومد
کوک : چی ؟
یوری : من بهش گفتم بیاد پایین اما نیومد
جونگ کوک تا اومد چیزی بگه گوشیش زنگ خورد و با دیدن اسم ترسید سریع از یوری عذر خواهی کرد و جواب داد :
کوک : هی چی شده که زنگ زدی ؟ ( عصبانی و نگران )
لوسی : عشقم ... عشق کوچولوی پیش منه
کوک : چی ؟ ا.ت ؟
لوسی : اره عشقم
کوک : لعنت بهت اشغال با اون چی کار داری ؟
لوسی : خفه شو و به حرفم گوش بده ( بی تربیت زنبونت لال )
کوک :...
لوسی : تنها بیا به این آدرسی که برات میفرستم اگر جون عشقت برات مهمه تنها بیا
کوک : بفرست سریع خودمو میرسونم
لوسی : هه ! خوبه ... منتظرم
جونگ کوک گوشی رو قطع کرد یوری گفت :
یوری : شنیدم ! منم باهات میام
کوک : بس کنید شما می خواهید کجا بیاید
یوری : هی جئون فراموش نکن من دوست صمیمی ا.ت هستم
کوک : اما...
یوری : اما بی اما
کوک : باش پس برو. داخل ماشین های ضد گلوله تا بقیه رو هم بیارم
یوری : اما گفت تنها بیا
کوک : فکر میکنی گوش میدم ؟ اینها از پشت من رو اسکورت میکنن
یوری : پشمام ...
کوک : الان لطفا برو
یوری : باش
یوری بدو بدو با اسکورت چند تا نگهبان رفت داخل ماشین جونگ کوک هم به تهیونگ و دار و دستش گفت بیان و شروع به حرکت کردند
لوسی مدتی از جونگ کوک دور بود و فکر می کرد هنوز همون پسریه که از جنگ و دعوا میترسه غافل از اینکه جونگ کوک آلان ترسناک ترین و بزرگ ترین و خطرناک ترین مافیای. جهان بود که تمام این شغل در زیر یک شرکت پنهان شده بود اون به حدی بزرگ بود که هیچ کس نمیتونست روی حرف اون حرف بزنه
( در محل قرار ) :
جونگ کوک پیاده شد و با ایرادی که داخل گوشش داشت صدای همه رو میشنید تنها اما با اسکورت چند تا نگهبان رفت داخل محل قرار تا لوسی رو دید رفت نزدیکش و بهش گفت :...
خب بچه ها این پارت هم تمام شد قضیه داره باحال میشه خودم خیلی ذوق دارم و حالاااااااااا شرط ها :
۴ لایک
۵ کامنت
۲۸ دنبال کننده
بای بای بهتون 🙏💓
ا.ت کمی جا باز کرد آسانسور به طبقه ی دو رسید در باز شد که ناگهان فردی با دستمال به سمت ا.ت هجوم آورد ا.ت که کوپ کرده بود و نمیتونست حرکت کنه انگار خشک شد.
فرد دستمال رو جلوی دهن دماغ و دهن ا.ت گرفت و پس از مدتی ا.ت بیهوش شد .
ویو یوری :
به ا.ت گفتم بیاد اما نیومد خیلی منتظرش موندم حتی میشه گفت یک ساعتی موندم هی به گوشیش زنگ زدم اما جواب نداد تصمیم گرفتم برم شرکت شاید رفته باشه اونجا
( داخل شرکت )
ویو یوری :
با سرعت دویدن داخل شرکت از کارکنان اتاق رئیس جئون رو پرسیدم و بعد سه ساعت بالاخره پیداش کردم در زدم جئون گفت :
کوک : بفرمایید
یوری: سلام
کوک : سلام ... ببخشید من میشناسمتون ؟
یوری : اوو نه
کوک : خب پس مشکل چیه ؟ لطفا اول با منشی صحبت کنید و بعد وارد شوید
یوری : عذر میخواهم اون نبود و راستی در مورد همونه ا.ت ...
جونگ کوک با شنیدن اسم ا.ت سریع از جا پرید و گفت :
کوک : چه چیزی درباره ی ا.ت ؟ ( نگران )
یوری : مطمئن نیستم اما قرار شد من و ا.ت با هم بریم بیرون اما اصلا نیومد
کوک : چی ؟
یوری : من بهش گفتم بیاد پایین اما نیومد
جونگ کوک تا اومد چیزی بگه گوشیش زنگ خورد و با دیدن اسم ترسید سریع از یوری عذر خواهی کرد و جواب داد :
کوک : هی چی شده که زنگ زدی ؟ ( عصبانی و نگران )
لوسی : عشقم ... عشق کوچولوی پیش منه
کوک : چی ؟ ا.ت ؟
لوسی : اره عشقم
کوک : لعنت بهت اشغال با اون چی کار داری ؟
لوسی : خفه شو و به حرفم گوش بده ( بی تربیت زنبونت لال )
کوک :...
لوسی : تنها بیا به این آدرسی که برات میفرستم اگر جون عشقت برات مهمه تنها بیا
کوک : بفرست سریع خودمو میرسونم
لوسی : هه ! خوبه ... منتظرم
جونگ کوک گوشی رو قطع کرد یوری گفت :
یوری : شنیدم ! منم باهات میام
کوک : بس کنید شما می خواهید کجا بیاید
یوری : هی جئون فراموش نکن من دوست صمیمی ا.ت هستم
کوک : اما...
یوری : اما بی اما
کوک : باش پس برو. داخل ماشین های ضد گلوله تا بقیه رو هم بیارم
یوری : اما گفت تنها بیا
کوک : فکر میکنی گوش میدم ؟ اینها از پشت من رو اسکورت میکنن
یوری : پشمام ...
کوک : الان لطفا برو
یوری : باش
یوری بدو بدو با اسکورت چند تا نگهبان رفت داخل ماشین جونگ کوک هم به تهیونگ و دار و دستش گفت بیان و شروع به حرکت کردند
لوسی مدتی از جونگ کوک دور بود و فکر می کرد هنوز همون پسریه که از جنگ و دعوا میترسه غافل از اینکه جونگ کوک آلان ترسناک ترین و بزرگ ترین و خطرناک ترین مافیای. جهان بود که تمام این شغل در زیر یک شرکت پنهان شده بود اون به حدی بزرگ بود که هیچ کس نمیتونست روی حرف اون حرف بزنه
( در محل قرار ) :
جونگ کوک پیاده شد و با ایرادی که داخل گوشش داشت صدای همه رو میشنید تنها اما با اسکورت چند تا نگهبان رفت داخل محل قرار تا لوسی رو دید رفت نزدیکش و بهش گفت :...
خب بچه ها این پارت هم تمام شد قضیه داره باحال میشه خودم خیلی ذوق دارم و حالاااااااااا شرط ها :
۴ لایک
۵ کامنت
۲۸ دنبال کننده
بای بای بهتون 🙏💓
۱.۰k
۱۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.