part¹⁹
part¹⁹
قرار در شرکت 🖇️
پرش زمانی به بعد از عکسبرداری
ویولونا
داشتم میرفتم لب تابم رو بگیرم که یهو یه نفر منو گرفت میخواستم جیغ بزنم که دستشو گذاشت جلوی دهنم
کوک:هیس منم
لونا سرشو تکون میده...کوک آروم دستشو برمیداره
کوک:میگم درسته که یک روز هم نگذشته که بخوای جواب.....
لونا:باشه قبوله
کوک:ا...ا....ا....چی واقعا
لونا:اوهوم....منم دوست دارم (با خجالت)
کوک لونا رو بغل میکنه و بعد لبشو رو لبای لونا میزاره بعد.....کوک از لونا جدا میشه دوباره بغلش میکنه.....
کوک:حالا که باهمیم چرا نمیای خونه ی من بمونی مامانت که خونه نیست مامان و بابای منم که مسافراتن تهیونگ وسونا ام پیش همن (کوک و تهیونگ و سونا و لونا نمیدونن مامانشون باهم دوستن )
لونا:چه زود پسر خاله میشی...نچ نمیام
کوک:تلو خداااا
لونا:نچ بزار نیم ساعت از باهم بودنمو ن بگذره بعد بگووو چه خبرته انگار خیلی منتظر بودی تا بگی ولی من نمیام همینه که هست
کوک:چقدر لجی چرااااا بیا دیگه
لونا:نععع
کوک:باشه(ناراحت)
لونا :کوکی ناراحت شدی تو ام باید منو درک کنی دیگه
کوک:خوب باشه
سوار ماشین میشن کوک لونا رو میرسونه خونش خودشم میره خونه خودش
دو ماه بعد
پدر رو مادر کوک وته با پدر و مادر سونا و لونا دوستن(البته که پدر سونا ولونا مرده..و اینکه اسم یوناو جیمین رو نمیارم چون نقش های اصلی نیستن)لونا وسونا و کوک وته شرکتاشون رو یکی کردن ....توی این دوماه کوک با هزار بد بختی لونا رو راضی میکنه و میبره خونه خودش......بعد اینا بهم نزدیکتر میشن رابطشون قوی تر و بهتر میشه (هم کوک ولونا و هم سونا ته هر دو )تا اینکه یک روز.....
اسکی ممنوع ❌
قرار در شرکت 🖇️
پرش زمانی به بعد از عکسبرداری
ویولونا
داشتم میرفتم لب تابم رو بگیرم که یهو یه نفر منو گرفت میخواستم جیغ بزنم که دستشو گذاشت جلوی دهنم
کوک:هیس منم
لونا سرشو تکون میده...کوک آروم دستشو برمیداره
کوک:میگم درسته که یک روز هم نگذشته که بخوای جواب.....
لونا:باشه قبوله
کوک:ا...ا....ا....چی واقعا
لونا:اوهوم....منم دوست دارم (با خجالت)
کوک لونا رو بغل میکنه و بعد لبشو رو لبای لونا میزاره بعد.....کوک از لونا جدا میشه دوباره بغلش میکنه.....
کوک:حالا که باهمیم چرا نمیای خونه ی من بمونی مامانت که خونه نیست مامان و بابای منم که مسافراتن تهیونگ وسونا ام پیش همن (کوک و تهیونگ و سونا و لونا نمیدونن مامانشون باهم دوستن )
لونا:چه زود پسر خاله میشی...نچ نمیام
کوک:تلو خداااا
لونا:نچ بزار نیم ساعت از باهم بودنمو ن بگذره بعد بگووو چه خبرته انگار خیلی منتظر بودی تا بگی ولی من نمیام همینه که هست
کوک:چقدر لجی چرااااا بیا دیگه
لونا:نععع
کوک:باشه(ناراحت)
لونا :کوکی ناراحت شدی تو ام باید منو درک کنی دیگه
کوک:خوب باشه
سوار ماشین میشن کوک لونا رو میرسونه خونش خودشم میره خونه خودش
دو ماه بعد
پدر رو مادر کوک وته با پدر و مادر سونا و لونا دوستن(البته که پدر سونا ولونا مرده..و اینکه اسم یوناو جیمین رو نمیارم چون نقش های اصلی نیستن)لونا وسونا و کوک وته شرکتاشون رو یکی کردن ....توی این دوماه کوک با هزار بد بختی لونا رو راضی میکنه و میبره خونه خودش......بعد اینا بهم نزدیکتر میشن رابطشون قوی تر و بهتر میشه (هم کوک ولونا و هم سونا ته هر دو )تا اینکه یک روز.....
اسکی ممنوع ❌
۸.۲k
۲۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.