گربه شاهزاده پارت ۱
( هوسوک 🐿 )
* فلش بک دو سال پیش
دید هوسوک :
سلام ! من شاهزاده جانگ هوسوک هستم
تک پسر خاندان جانگ
یه خواهر دارم
چهار سال پیش خواهرم قرار بود با پسر خاندان مین ازدواج کنه و ملکه بشه و در نتیجه ما دو امپراتوری صلح کنیم
اما پسرشون فرار کرده و هیچ اثری ازش نیست
و خواهرم همچنان پرنسسه و ما دو امپراتوری دشمنیم
بگذریم !
توی حیاط بزرگ کاخ قدم میزدم
که یهو یه گربه مشکی طلایی پرید توی حیاط
🐿 جییغ
🐿 عه گربه ست چه نازههه
گربه با دیدن من سریعا به سمتم دوید و به پاهام چسبید
🐿 اوخیی تو چه خوشگلیی
خم شدم و بلندش کردم
گربه میو میو خیلی کیوتی کرد
🐿 وییی ننهههه
سریع بغلش کردم و بردمش داخل کاخ
( بابای هوسوک : 👑 مادر هوسوک : 👗)
🐿 سلام پدر
👑 سلام ، این چیه بغلت ؟
🐿 : گربه ست ، تو حیاط پیداش کردم
👗 : آخی چه ملوسه
🐿: اوهوم میشه نگهش داریم ؟
👑 : آره چرا نشه
🐿 : ممنون پدر * تعظیم
👗 اسمشو چی میذاری ؟
🐿 اوووم ..... آگوست دی !
👗 اسم خوبیه خب میتونی بری
همینطور که توی بغلم بود بردمش داخل اتاقم
🐿 وویییی خودااا
* بازگشت به سال ۱۵۶۹
هویون ( خواهرش )سریع اومد توی اتاقم ( هویون🐼 )
🐼 اورابونییی
🐿 سلاام پاندا کوچولوی منننن
🐼 هییی
🐿 خیله خب قهر نکن
🐼 خوبی ؟
🐿 اوهوم چیزی شده ؟
🐼 اومدم اینو بهت بگم
🐿 بله؟
🐼 خاندان مین بهمون درخواست صلح دادن
🐿 خبب ؟
🐼 گفتیم فقط در یک صورت قبول میکنیم
🐿 در چه صورت اونوقت ؟
🐼 اینکه شاهزاده جانگ یعنی تو با یکی از دختران کشور ازدواج کنه و شاه بشه و پسر خودشونم که الان شاهه وزیر بشه
🐿 چ چی ؟ من ؟
🐼 آره ، اورابونی این بهترین فرصت برای شاه شدنه قبول کن
🐿 منم نگفتم قبول نمیکنم ولی اخه ... با کدوم دختر ؟ شخص خاصی رو در نظر دارن ؟
🐼 اینو نمیدونم
🐼 احتمالا الان موقع نهار پدر بهت بگه
🐿 خوبه ، ممنون که گفتی
🐼 خواهش میکنم
ندیمه : خانم ، آقا ! ملکه گفتن بیاین غذا آماده ست
🐼🐿 باشه
* فلش بک دو سال پیش
دید هوسوک :
سلام ! من شاهزاده جانگ هوسوک هستم
تک پسر خاندان جانگ
یه خواهر دارم
چهار سال پیش خواهرم قرار بود با پسر خاندان مین ازدواج کنه و ملکه بشه و در نتیجه ما دو امپراتوری صلح کنیم
اما پسرشون فرار کرده و هیچ اثری ازش نیست
و خواهرم همچنان پرنسسه و ما دو امپراتوری دشمنیم
بگذریم !
توی حیاط بزرگ کاخ قدم میزدم
که یهو یه گربه مشکی طلایی پرید توی حیاط
🐿 جییغ
🐿 عه گربه ست چه نازههه
گربه با دیدن من سریعا به سمتم دوید و به پاهام چسبید
🐿 اوخیی تو چه خوشگلیی
خم شدم و بلندش کردم
گربه میو میو خیلی کیوتی کرد
🐿 وییی ننهههه
سریع بغلش کردم و بردمش داخل کاخ
( بابای هوسوک : 👑 مادر هوسوک : 👗)
🐿 سلام پدر
👑 سلام ، این چیه بغلت ؟
🐿 : گربه ست ، تو حیاط پیداش کردم
👗 : آخی چه ملوسه
🐿: اوهوم میشه نگهش داریم ؟
👑 : آره چرا نشه
🐿 : ممنون پدر * تعظیم
👗 اسمشو چی میذاری ؟
🐿 اوووم ..... آگوست دی !
👗 اسم خوبیه خب میتونی بری
همینطور که توی بغلم بود بردمش داخل اتاقم
🐿 وویییی خودااا
* بازگشت به سال ۱۵۶۹
هویون ( خواهرش )سریع اومد توی اتاقم ( هویون🐼 )
🐼 اورابونییی
🐿 سلاام پاندا کوچولوی منننن
🐼 هییی
🐿 خیله خب قهر نکن
🐼 خوبی ؟
🐿 اوهوم چیزی شده ؟
🐼 اومدم اینو بهت بگم
🐿 بله؟
🐼 خاندان مین بهمون درخواست صلح دادن
🐿 خبب ؟
🐼 گفتیم فقط در یک صورت قبول میکنیم
🐿 در چه صورت اونوقت ؟
🐼 اینکه شاهزاده جانگ یعنی تو با یکی از دختران کشور ازدواج کنه و شاه بشه و پسر خودشونم که الان شاهه وزیر بشه
🐿 چ چی ؟ من ؟
🐼 آره ، اورابونی این بهترین فرصت برای شاه شدنه قبول کن
🐿 منم نگفتم قبول نمیکنم ولی اخه ... با کدوم دختر ؟ شخص خاصی رو در نظر دارن ؟
🐼 اینو نمیدونم
🐼 احتمالا الان موقع نهار پدر بهت بگه
🐿 خوبه ، ممنون که گفتی
🐼 خواهش میکنم
ندیمه : خانم ، آقا ! ملکه گفتن بیاین غذا آماده ست
🐼🐿 باشه
۹.۳k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.