𝐀𝐥𝐨𝐧𝐞 𝐢𝐧 𝐒𝐞𝐨𝐮𝐥 پارت ۲۴
این همون پسره اون روزی عه که
(فلش بک به روزی که رفتن خرید یادم نمیاد کی بود)
با خوشحالی و ذوق از مغازه در شدم بیرون که یهو یکی اومد و خورد بهم پاکت افتاد و همه چی پخش زمین شد
؟؟؟=خیلی ببخشید الان جمعشون میکنم
ا.ت=نه نمیخواد خودم جمع میکنم مشکلی نیست
پسره نشست به جمع کردن نشستم جمع کنم باهاش که خیره شد بهم منم داشتم فقط جمع میکردم بلند شدم که دیدم داره نگام میکنه پاشدم اونم پاشد همونجور بهم زل زده بود
ا.ت=ممنون که جمع کردی
پسره=خ.خواهش میکنم ببخشید بازم که خوردم بهت
پسره رفت و منم بدون توجه به اتفاق الان رفتم داخل کیف فروشی.....
(پایان فلش بک؟
ا.ت=تو همون پسره ی اون روزی نه؟
پسره=و تو هم همون دختره ای
ا.ت=چرا من باید دوباره تورو توی همین حادثه بببینم؟
پسره=شاید سرنوشت میخواد مارو باهم اشنا کنه
بعد دستشو دراز کرد.....
پسره=من رادوین هستم
یکم به دستش نگاه کردم تا خاست پس بکشه گرفتمش و دست دادم باهاش
ا.ت=منم ا.ت هستم خوشبختم
رادوین=چه اسم قشنگ و البته اشنایی احساس میکنم یجا شنیدم این اسمو
ا.ت=نمیدونم حالا چی میشه من هات چاکلتمو میخوام....
لبو لچمو اویزون کردم
رادوین=(با خنده)مظلوم نشو بیا برات یکی دیگه میخرم
ا.ت=نمیخواد خودم میخرم
رادوین=نه من میخرم
ا.ت=نه اخه چیز دیگه ای هم میخام بخرم
رادوین=بس برای تلافی اون روز هر چی میخوای میخرم برات
ا.ت=حالا که خیلی اصرار داری هرچی خواستم باید بگیری
رادوین=اوکی😂
رفتیم جای مغازه دوتا هات چاکلت خرید بعد گفتم من کلی لواشک و ترشک میخوام اونارو هم خرید بنده خدا😂به من تقصی خودشه خودش اصرار کرده میخرم میخرم م
حالا بخره حدودا ۱۰۰ هزار تومن بدبخت فقط لواشک گرفت
ا.ت=ببخشیدا تورو تو خرج انداختم البته خودت هی گفتی میخرم میخرم
رادوین=اشکالی نداره جبران اشتباهم😂
با اولین حقوقم برا تو خرید کردم😁
ا.ت=وای برو پولشو پس بگیر خودم حساب میکنم
رادوین=حالا که خریدم دیگه بیخیال
ا.ت=اخه اولین حقوقتو خرج من کردی نمیتونم راحت باشم
رادوین=عهههه بیخیال
ا.ت=پس همشو باید ازم پس بگیری ها
رادوین=باشه ای بابا حالا برو حالشونو ببر؛)
ا.ت=بازم ممنون عاااا چیزه تو کجا میری؟
رادوین=خب من تنها بودم داشتم میرفتم
ا.ت=عه پس بیا پیش ما
رادوین=تنها نیستی؟
ا.ت=نه دوستامم هستن
رفتیم پیش دخترا
میسو=دختر کجا.......عهه این اقای محترم رو معرفی نمیکنی؟
رادوین خودشو معرفی کرد
رادوین=این اقای محترم رادوین هستن از اشنایی خیلی خوشبختن
میسو=منم میسو هستم
مطی=منم مطهره
فاطی=منم فاطمه
رادوین=خیلی خوشبختم
ا.ت=بشین چرا سرپایی؟
نشستیم و با رادوین ۵ نفری اون همه لواشک رو صاف کردیم خیلی ترش بودن من برای خودم و مینا که خیلی دوست داره رفتم دوباره کلی خریدم گذاشتم تو ماشین................
(فلش بک به روزی که رفتن خرید یادم نمیاد کی بود)
با خوشحالی و ذوق از مغازه در شدم بیرون که یهو یکی اومد و خورد بهم پاکت افتاد و همه چی پخش زمین شد
؟؟؟=خیلی ببخشید الان جمعشون میکنم
ا.ت=نه نمیخواد خودم جمع میکنم مشکلی نیست
پسره نشست به جمع کردن نشستم جمع کنم باهاش که خیره شد بهم منم داشتم فقط جمع میکردم بلند شدم که دیدم داره نگام میکنه پاشدم اونم پاشد همونجور بهم زل زده بود
ا.ت=ممنون که جمع کردی
پسره=خ.خواهش میکنم ببخشید بازم که خوردم بهت
پسره رفت و منم بدون توجه به اتفاق الان رفتم داخل کیف فروشی.....
(پایان فلش بک؟
ا.ت=تو همون پسره ی اون روزی نه؟
پسره=و تو هم همون دختره ای
ا.ت=چرا من باید دوباره تورو توی همین حادثه بببینم؟
پسره=شاید سرنوشت میخواد مارو باهم اشنا کنه
بعد دستشو دراز کرد.....
پسره=من رادوین هستم
یکم به دستش نگاه کردم تا خاست پس بکشه گرفتمش و دست دادم باهاش
ا.ت=منم ا.ت هستم خوشبختم
رادوین=چه اسم قشنگ و البته اشنایی احساس میکنم یجا شنیدم این اسمو
ا.ت=نمیدونم حالا چی میشه من هات چاکلتمو میخوام....
لبو لچمو اویزون کردم
رادوین=(با خنده)مظلوم نشو بیا برات یکی دیگه میخرم
ا.ت=نمیخواد خودم میخرم
رادوین=نه من میخرم
ا.ت=نه اخه چیز دیگه ای هم میخام بخرم
رادوین=بس برای تلافی اون روز هر چی میخوای میخرم برات
ا.ت=حالا که خیلی اصرار داری هرچی خواستم باید بگیری
رادوین=اوکی😂
رفتیم جای مغازه دوتا هات چاکلت خرید بعد گفتم من کلی لواشک و ترشک میخوام اونارو هم خرید بنده خدا😂به من تقصی خودشه خودش اصرار کرده میخرم میخرم م
حالا بخره حدودا ۱۰۰ هزار تومن بدبخت فقط لواشک گرفت
ا.ت=ببخشیدا تورو تو خرج انداختم البته خودت هی گفتی میخرم میخرم
رادوین=اشکالی نداره جبران اشتباهم😂
با اولین حقوقم برا تو خرید کردم😁
ا.ت=وای برو پولشو پس بگیر خودم حساب میکنم
رادوین=حالا که خریدم دیگه بیخیال
ا.ت=اخه اولین حقوقتو خرج من کردی نمیتونم راحت باشم
رادوین=عهههه بیخیال
ا.ت=پس همشو باید ازم پس بگیری ها
رادوین=باشه ای بابا حالا برو حالشونو ببر؛)
ا.ت=بازم ممنون عاااا چیزه تو کجا میری؟
رادوین=خب من تنها بودم داشتم میرفتم
ا.ت=عه پس بیا پیش ما
رادوین=تنها نیستی؟
ا.ت=نه دوستامم هستن
رفتیم پیش دخترا
میسو=دختر کجا.......عهه این اقای محترم رو معرفی نمیکنی؟
رادوین خودشو معرفی کرد
رادوین=این اقای محترم رادوین هستن از اشنایی خیلی خوشبختن
میسو=منم میسو هستم
مطی=منم مطهره
فاطی=منم فاطمه
رادوین=خیلی خوشبختم
ا.ت=بشین چرا سرپایی؟
نشستیم و با رادوین ۵ نفری اون همه لواشک رو صاف کردیم خیلی ترش بودن من برای خودم و مینا که خیلی دوست داره رفتم دوباره کلی خریدم گذاشتم تو ماشین................
۱۱.۵k
۱۰ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.