part 18

part 18

پرش زمانی به بعد صبحانه🕐

ا.ت: خب من صبحانم تموم شد مرسی میرم آماده بشم شما نمی‌آید ؟
نامجون : نه منو و کوک ی جا قرار داد بستیم اونجا کار داریم تهیونگ هم میخاد بره مسافرت جین هم ....مهم نیست خیلی ولی کار داره در کل ببخشید روز تولدت پیشت نیستیم
جین : اشغال
ا.ت : اوه ........باشه پسسس بازم بابت کادوی به این بزرگی ممنون

ا.ت رفت حاضر شد ا.ت ۳ جولای ساعت ۱۰ شب به دنیا آمده و وقتی حاضر شد تایمر گوشیش رو تنظیم کرد رو ساعت ۱۰ گذاشت تا زنگ بخوره
ا.ت از پله ها رفت پایین و رفت سمت در ورودی
و رفت بیرون و کوک رو دید
ولی اهمیتی نداد بهش و رفت سوار اسنپ شد و رفت سمت پاساژ برگ

پرش زمانی به پاساژ 🕐

راننده : خانم رسیدیم
ا.ت : ممنون
ا.ت از ماشین پیاده شد و رفت داخل پاساژ کل پاساژ خالی بود و همه کار کنان به خط برای ورود ا.ت وایساده بودن
کارکنان: خیلی خوش آمدید خانم ا.ت (همه باهم)
ا.ت : اوه ممنونم
ریس پاساژ :خیلی خوش آمدید کل پاساژ در اختیار شماست
ا.ت : ممنون از شما

پرش زمانی به ساعت ۶ عصر 🕐

ا.ت چند ساعت اونجا چرخ زد ولی فقط رفت ارایش گاه یک کفش پاشنه بلند و ۲ عطر خرید و چون نه دوست هاش نه پسر ها و نه هیچ کس دیگه اونجا نبود خیلی پکر از پاساژ رفت بیرون